تخصص و تعهد

یکی از اصول مورد توجه اسلام، شایسته سالاری و تکیه اساسی بر صلاحیت های افراد در بکار‌گیری آنها در پست های اجرایی است. تاکید اسلام بر ملاک­های گزینش و صلاحیت افراد برای این است که فساد اداری و تباهی در بدنه نظام از جایی شروع می‌شود که انتساب، فامیل، تبار، رفیق و باند، جای صلاحیت‌ها و شایستگی‌های اخلاقی و تخصصی را بگیرد و هیچ توجهی به شایستگی و توان افراد نشود. این کار علاوه بر بی توجهی به تخصص‌گرایی و حقوق مردم و جامعه، کارهای حکومت را از محور خود خارج و زمینه عقب گرد و سقوط جامعه را فراهم می­کند. در نظام مدیریتی اسلام، مناصبی که به کارگزاران حکومتی واگذار می‌گردد، برمبنای لیاقتی است که آنان در ایفاء مسئولیت خویش از آنها برخوردار می‌باشند. سپردن پست های سازمانی به افراد بر اساس شایسته سالاری و اهلیت گرایی و قرار دادن اشخاص در مراتبی که توان و تعهد لازم را نسبت به آن دارند، یکی از سفارشات مهم حضرت امیر علیه‌السلام به مسؤولین رده بالا بود. چون وقتی کسی به مسؤولیتی گمارده می‌شود که اهلیت لازم را برای آن مسؤولیت نداشته باشد، چنین شخصی به طور معمول تحت انواع فشارهای درونی و بیرونی قرار می‌گیرد و در نتیجه دچار انواع تباهی ها می شود، و از آن جا که شخصیت وی با مسؤولیتی که بر دوش او نهاده شده سنخیتی ندارد، در نتیجه حریم‌ها را می‌شکند و به راحتی به حریم‌های فردی و اجتماعی، مادی و معنوی تجاوز می‌کند. اما فردی که شایستگی و لیاقت لازم را برای پستی داراست، با تاییدهای درونی و بیرونی روبروست و این خود بزرگترین پشتیبان اوست. بنابراین باید هرکس را بر اساس خلاقیت‌ها و توانمندی‌هایش در جای مناسب گمارد تا بتواند به بهترین صورت کار و مسؤولیت خود را اداره کند.(گلستانی،1383: 45)

پذیرش مسئولیت در نگاه علوی بدان معناست که او در پرتو آن قادر است از عهده حفظ امانت سنگینی که به او سپرده شده است برآید و حق آن را آن گونه که شایسته است ادا کند. در نگاه امام علی مردم سنگ زیرین آسیای حکومت و فرمانروا تنها وکیل، امین و نماینده‌ مردم است و حکومت از نوع خدمتی است که یک امین صالح برای موکل خویش انجام می‌دهد، پس صرف آشنایی با افراد و یا داشتن رابطه با آنان، ملاک گزینش نیست.«من‏ ولى‏ أحدا من‏ المسلمین و هو یعلم أن فیهم من هو أولى بذلک و أعلم بکتاب الله و سنة نبیه فقد خان الله و رسوله» (احمدی‌میانجی،1419: 2/625) هرکس متولی فردی از مسلمانان شود در حالی که می‌داند کسانی دیگر سزاوارتر از او برای این کار و آگاهتر از او به قرآن وسنت پیامبر خدا و احکام اسلامی می باشند و این امر را به آنان نسپارد، به یقین به خدا و رسول او خیانت کرده است. بر خلاف سیاست خلیفه سوم که سوگند یاد می­کرد« اگر کلید بهشت در دستان من بود، بنی امیه را داخل آن می‌کردم»(ابن‌کثیر، 1408: 7/192) امام علیه‌السلام در مقابل این طرز تفکر، بر نصب شایستگان اصرار می‌ورزید و اعتقاد داشت: چهار چیز عامل اصلی فساد در حکومت‌هاست؛ تباه ساختن اصول، فریب‌کاری، مقدم نمودن انسانهای نالایق و منزوی ساختن انسان های فاضل.(ری‌شهری،1416: 2/936)

از آنجا که در حکومت علوی کارگزاران«خزانه داران رعیت و وکلای امت و سفیران ائمه و پیشوایان هستند»(نامه/51) پس ضروری است در شناسایی افراد مورد نظر دقت لازم و کافی به کار برده و بهترین آنان انتخاب شود.«در وضع منشیان و کارمندانت دقت کن و کارهایت را به بهترین آنها بسپار»(نامه/53) چون«یک کارگزار جاهل، یا طرح و برنامه‌ای غلط تهیه می‌کند، یا در اجرای یک برنامه صحیح به افراط و تفریط کشیده می‌شود و کار را از مسیر اصلی خود خارج می‌سازد در نتیجه، باطلی را حق و حقی را باطل نشان می‌دهد.»(جوادی‌آملی،1366: 186)