ترس از منبر و سخنرانی معمولاً بسیاری از خطبا و سخنرانان را میآزارد. به کارگیری دایمی شیوههای خوب گفتاری در سخنرانیها از یک سو و آمادگی و تهیه دقیق مطالب در هر دفعه از سخنرانی از سوی دیگر قادرند بیش از هرچیز دیگر سخنران را از قید «ترس از منبر» آزاد سازند.
روش دیگری که در کاهش و از بین رفتن این ترس مفید میباشد، خوش بینی نسبت به سخنرانی است. برخی از مواردی که در خطیب (حتی اگر یک تازه کار باشد) دید مثبت و خوش بینانه ای به وجود میآورد، عبارتند از:
الف ـ توجه داشته باشید که از شما به این علت دعوت به سخنرانی شده، چون شنوندگان تمایل داشته اند صحبتهای شما را بشنوند؛
ب ـ از آن جایی که با اشتیاق شدید و انگیزه ای درونی در تحقق اهدافی که در سخنرانی تان برای شنوندگان در نظر گرفته اید، این کار را میکنید، مسلماً سخنرانی شما حالت انفعالی نخواهد داشت و بیش از یک فعالیت بیروح خواهد بود؛
ج ـ همیشه در ابتدای سخنرانی اندکی ترس و دلهره وجود دارد که طبیعی است؛
د ـ همیشه صحبتهایی که پیرامون «ترس از سخنرانی» مطرح شده اند، حالتی اغراق آمیز داشته اند؛
هـ ـ تجربه حاصله از سخنرانیهایی که با دقت و ظرافت تهیه شده اند نشان می دهد که تسلط و احاطه شما بر موضوع سخنرانی موجب خواهند شد که با روحیه قوی تری بتوانید سخنرانی کنید.
اگر مایل هستید مخاطبین با دیدی حاکی از اعتماد و اطمینان، گفتههایتان را بپذیرند، لازم است قبل از هرچیز به خودتان اعتماد به نفس داشته باشید. اعتماد به نفس موروثی نیست بلکه فرایندی است اکتسابی که از طریق تجربه و عمل حاصل میشود.
اعتماد به نفس یک احساس عاطفی و عشق و محبتی است که شخص براساس ارزش و اهمیتی که برای خود قایل است نسبت به خود احساس میکند. این احساس ظریف و دقیق معمولاً از دوران کودکی آغاز میشود و تحت تأثیر تربیت، فرهنگ و جامعه تقویت میشود. پس از گذشت سالها به یک احساس قوی و محکم مبدل میشود که تغییر آن بسیار دشوار خواهد بود. این احساس به ما توانایی میدهد که خود را علیرغم اشتباهات و شکستهایمان با اهمیت و با ارزش دانسته، مورد قبول و تأیید قرار دهیم. و با این قبول و تأیید بتوانیم تشخیص دهیم که شخصاً قدرت داشته میتوانیم مسئولیت اداره زندگی خود را به دست بگیریم.
ضعف این احساس موجب میشود که باور کنیم فقط در صورتی قابل تأیید هستیم که از همه جهت کامل و بینقص باشیم. بنابراین همواره احساس بیارزشی کرده و تلاش میکنیم به طریقی خود را بهبود بخشیم.
اعتماد به نفس یا احساس عشق و محبت و دادن ارزش و اعتبار به خود را نباید با خودستایی و خودپرستی اشتباه کرد. در حقیقت خودستایی و لاف زدن نشانه ای از ضعف اعتماد به نفس است. چرا که ما مطمئن هستیم که خصوصیات و شخصیت مان به اندازه کافی توجه دیگران را جلب میکند و نیازی به بالیدن نیست.[1]
اعتماد خطیب به خود به خاطر آن چه که انجام میدهد به وجود نمیآید، بلکه به دلیل باور به توانایی درونی است که یک سخنران را قادر میسازد تا آنچه را که میخواهد انجام دهد.
یک سخنران و خطیب باید به این نکته توجه کند که برای موفقیت در خطابه باید مدتی در انجام آن ناموفق باشد. به عبارتی باید بیش از آن که واقعاً یک سخنران توانایی شود، شکست را تجربه کند. بنابراین اعتماد به نفس حقیقی به این خاطر نیست که هیچ نگرانی ندارید، اعتماد به نفس واقعی ایمان به خود به رغم ترسهایتان است. ما سه نوع اعتماد به نفس داریم، اعتماد رفتاری، اعتماد عاطفی و اعتماد معنوی.
الف ـ اعتماد رفتاری
یعنی اعتماد به توانایی خود در عمل کردن و به نتیجه رساندن امور زندگی، از چیز ساده ای مثل پرداخت به موقع صورت حساب گرفته تا موضوعی خاص چون تحقق رویاهایتان. اغلب ما وقتی به فکر دستیابی به نوعی از اعتماد به خود میافتیم، این اعتماد رفتاری است که ما را در تلاش برای رسیدن به آن کمک میکند.
ب ـ اعتماد عاطفی
اعتماد عاطفی، اطمینان شما در توانایی تان در هدایت و راهبری ارتباط عاطفی شما است. یعنی بدانید چه احساسی دارید. از نظر احساسی در زندگی انتخاب صحیح داشته باشید، خود را از ناراحتی حفظ کنید و بدانید که چطور یک ارتباط سالم و ماندگار به وجود میآورید.
ج ـ اعتماد معنوی
اعتماد معنوی، باور شما به کائنات است و ایمان شما به نتیجه مثبت زندگی است، باورتان به اینکه «بودن شما» دلیلی دارد که همان هدف 70 یا 80 سال زندگی بر روی کره خاکی است. اعتقاد بر این است که نهایتاً بدون اعتماد معنوی مشکل است که دو نوع دیگر اعتماد را پرورش دهیم.[2]
اعتماد به نفس باور به قابلیت انسانی خویش است. اینکه با هر آنچه در زندگی پیش آید رو به رو میشوید، از عهده آنها بر میآیید و آنچه را که ضروری است انجام میدهید. برای رسیدن به این مرحله باید با عیبهایی که از تسلط و حاکم شدن ما بر خود جلوگیری میکند مبارزه کرد. برخی از این عوامل عبارتند از:
1. تربیت و پرورش نامناسب، اولین چیزی که ممکن است باعث تضعیف اعتماد به نفس شود، نحوه تربیت و پرورشی است که از آن برخوردار هستیم. اولین تجربهها در خانواده و مدرسه، احساس ما را درباره اینکه چه کسی هستیم و تا چه حد ارزش و اعتبار داریم، میسازد. دوره کودکی که در آن انتقاد، طرد و شکستهای پی در پی در رسیدن به اهداف غیر واقعی وجود داشته باشد، باعث تضعیف و رشد نیافتن اعتماد به نفس میشود.
2. افکار بیهوده، دومین چیزی که میتواند به بار آوردن یک اعتماد به نفس ضعیف شود، افکار بیهوده است. اگر دائماً به خود بگویید در مانده و ناتوان هستید، خود را به سوی پذیرش بدبختی سوق داده اید. به طور معمول افکار ما کمک میکند تا اعتماد به نفس خود را حفظ کنیم. پس متوجه باشیم که حتی یک فکر نامربوط و بیهوده میتواند اعتماد به نفس ما را تحت الشعاع قرار دهد.[3]
3. بیخیالی، با هر نوع بیخیالی مبارزه کنید.
4. هوس، از هوسهای آنی پرهیز کنید و آنها را به تأخیر نیندازید.
5. تن پروری، از هرگونه تن پروری دوری کرده، بهتر و بیشتر کار و فعالیت کنید.
6. تبلیغات، در مقابل تأثیر تبلیغات، دادهها و دوستانتان مقاومت کنید. قبل از بررسی منتقدانه موضوعی آن را نبپذیرید.
7. حواس پرتی، با حواس پرتی روانی مبارزه کنید. سعی کنید توجه خارجی و تمرکز درونی خود را تقویت کنید و بهبود بخشید.
[1]. اعتماد به نفس یا راه خوشبختی، ص 11.