هنگامى که انگیزۀ تبلیغ هوا و هوس بود، هدفى جز استعمار و استحمار خلق، جز مریدسازى و مریدبازى در آن نیست. و در اینجاست که اختلاف‌ها و نزاع‌ها و جنگ‌هاى سرد و گرم رخ مى‌نماید؛ چون آنجا که محدودها مورد نظر باشند و هدف باشند، ناچار تزاحم و رقابت و نزاع پیش مى‌آید. 
و هنگامى که انگیزۀ تبلیغ عواطف و رقّت‌ها بود، دیگر به هدفى نیاز نیست؛ که هدف، همان راحتى و آرامش وجدان در صورتِ‌ رسیدن به مقصود است. واى از روزى که مبلّغ به هدف نرسد و نتواند مقصودش را عملى کند، که فشارها و ناراحتى‌هاى اعصاب خرد و خمیرش مى‌کنند و گرفتار سل سینه و ضعف عمومى و رنج عمیق مى‌گردد! 
اما هنگامى که انگیزۀ تبلیغ عشق به وظیفه و عشق به حق بود، هدف همان رضاى حق و قرب حق است و از مردم هیچ چشم‌داشتى نیست و هیچ توقعى نیست. و در نتیجه با دیگران هم منازعه و جنگ سرد و گرمى نیست و از این گذشته، ناراحتى اعصاب و فشار و درد و رنج هم نیست؛ چون وظیفه بیش از این نیست که حق براى حق و از راه حق، در دسترس افراد محتاجِ‌ دور از حقیقت گذاشته شود ؛ خواه به آن عمل کنند و یا پشت پا زنند که؛ «مَا عَلَى الرَّسُولِ‌ الاَّ الْبَلاغُ‌» . و در هر حال، هدف که همان رضاى حق و قرب حق است، حاصل شده؛ چه در خلق اثرى باشد یا نباشد. و این نهى، که در آیۀ «فَلاتَذْهَبْ‌ نَفْسُکَ‌ عَلَیْهِمْ‌ حَسَرَاتٍ‌»، وارد شده، همین اصل را گوشزد مى‌کند؛ که مبادا از روى رقت‌ها و احساسات و حسرت‌ها جان خود را از دست بدهى و از ناراحتى قالب تهى کنى! آخر وظیفه بیش از این نیست که حق از طریق حق و به خاطر حق در دسترس قرار بگیرد تا آنها که در طلب‌اند، به مطلوب بتوانند دست یابند و آنها که در فرارند، حجتى نداشته باشند و دلیلى نداشته باشند. و اگر این بود، دیگر حسرت و اندوهى نیست.
علی صفایی حایری، روحانیت و حوزه : مشکلات و راهکارها، صفحه 122