حواله به امام حسین

آیت‌الله سید عباس کاشانى مى‌گفت:

روزى علّامه امینى را به همراه آیت‌الله سیّد مصطفى کشمیرى «عموى آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیرى» در نجف اشرف زیارت کردم. آقاى کاشانى از قول علّامه گفت: هنگامی‌که به فصل ششم «الغدیر» رسیدم به بعضى احادیث و روایات مهم کتاب ربیع الابرار زمخشرى احتیاج پیدا کردم. این کتاب قبلاً خطى و کمیاب بود و تنها ٣ نسخه خطى از آن وجود داشت. یکى از آن‌ها نزد امام یحیى در یمن، دومى در کتابخانه طاهریه دمشق و نسخه سوم نزدیکى از آیات عظام در نجف اشرف بود که پس از وفاتش کتابخانه به فرزندش به ارث رسیده بود. به آنجا رفتم تا کتاب ربیع الابرار را به مدّت ٣ روز امانت بگیرم. امتناع کرد به او گفتم: آیا دو روز امانت مى‌دهى؟ بازهم امتناع کرد و حتّى براى یک روز هم امانت نداد. به او گفتم:٣ ساعت چطور؟ امتناع ورزید. تا اینکه به او گفتم: اجازه بده تا آن‌ها در خانه‌ات مطالعه کنم بازهم قبول نکرد و سرباز زد. متحیّر ماندم. خدایا چه کنم! به کجا بروم. به نزد مرجع دینى سید ابوالحسن اصفهانى رفتم تا شفیع من در امانت کتاب باشد او هم قبول نکرد. سپس به نزد آیت‌الله محمدحسین کاشف الغطاء رفتم تا آن‌ها به عاریت بگیرم. او هم مانع از این شد تا من، آن کتاب را مطالعه کنم. یأس عجیبى مرا فراگرفت. به حرم مطهر رفتم و به امیرالمؤمنین علیه السّلام شکایت کردم سپس باهم و غم بسیار به منزل رفتم. پس از شب‌زنده‌داری مختصرى به خواب رفتم. در عالم خواب موفق به زیارت حضرت امیر علیه السّلام شدم. به او شکایت حالم را کردم، امام به من گفت: جواب درخواستت نزد فرزندم «حسین علیه السّلام» است.