مباحث قرآنی، حدیثی، اخلاقی

اعتماد به نفس

ترس از منبر و سخنرانی معمولاً بسیاری از خطبا و سخنرانان را می‌آزارد. به کارگیری دایمی شیوه‌های خوب گفتاری در سخنرانی‌ها از یک سو و آمادگی و تهیه دقیق مطالب در هر دفعه از سخنرانی از سوی دیگر قادرند بیش از هرچیز دیگر سخنران را از قید «ترس از منبر» آزاد سازند.

روش دیگری که در کاهش و از بین رفتن این ترس مفید می‌باشد، خوش بینی نسبت به سخنرانی است. برخی از مواردی که در خطیب (حتی اگر یک تازه کار باشد) دید مثبت و خوش بینانه ای به وجود می‌آورد، عبارتند از:

الف ـ توجه داشته باشید که از شما به این علت دعوت به سخنرانی شده، چون شنوندگان تمایل داشته اند صحبت‌های شما را بشنوند؛

ب ـ از آن جایی که با اشتیاق شدید و انگیزه ای درونی در تحقق اهدافی که در سخنرانی تان برای شنوندگان در نظر گرفته اید، این کار را می‌کنید، مسلماً سخنرانی شما حالت انفعالی نخواهد داشت و بیش از یک فعالیت بی‌روح خواهد بود؛

ج ـ همیشه در ابتدای سخنرانی اندکی ترس و دلهره وجود دارد که طبیعی است؛

د ـ همیشه صحبت‌هایی که پیرامون «ترس از سخنرانی» مطرح شده اند، حالتی اغراق آمیز داشته اند؛

هـ ـ تجربه حاصله از سخنرانی‌هایی که با دقت و ظرافت تهیه شده اند نشان می دهد که تسلط و احاطه شما بر موضوع سخنرانی موجب خواهند شد که با روحیه قوی تری بتوانید سخنرانی کنید.

اگر مایل هستید مخاطبین با دیدی حاکی از اعتماد و اطمینان، گفته‌هایتان را بپذیرند، لازم است قبل از هرچیز به خودتان اعتماد به نفس داشته باشید. اعتماد به نفس موروثی نیست بلکه فرایندی است اکتسابی که از طریق تجربه و عمل حاصل می‌شود.

اعتماد به نفس یک احساس عاطفی و عشق و محبتی است که شخص براساس ارزش و اهمیتی که برای خود قایل است نسبت به خود احساس می‌کند. این احساس ظریف و دقیق معمولاً از دوران کودکی آغاز می‌شود و تحت تأثیر تربیت، فرهنگ و جامعه تقویت می‌شود. پس از گذشت سال‌ها به یک احساس قوی و محکم مبدل می‌شود که تغییر آن بسیار دشوار خواهد بود. این احساس به ما توانایی می‌دهد که خود را علیرغم اشتباهات و شکست‌هایمان با اهمیت و با ارزش دانسته، مورد قبول و تأیید قرار دهیم. و با این قبول و تأیید بتوانیم تشخیص دهیم که شخصاً قدرت داشته می‌توانیم مسئولیت اداره زندگی خود را به دست بگیریم.

ضعف این احساس موجب می‌شود که باور کنیم فقط در صورتی قابل تأیید هستیم که از همه جهت کامل و بی‌نقص باشیم. بنابراین همواره احساس بی‌ارزشی کرده و تلاش می‌کنیم به طریقی خود را بهبود بخشیم.

اعتماد به نفس یا احساس عشق و محبت و دادن ارزش و اعتبار به خود را نباید با خودستایی و خودپرستی اشتباه کرد. در حقیقت خودستایی و لاف زدن نشانه ای از ضعف اعتماد به نفس است. چرا که ما مطمئن هستیم که خصوصیات و شخصیت مان به اندازه کافی توجه دیگران را جلب می‌کند و نیازی به بالیدن نیست.[1]

اعتماد خطیب به خود به خاطر آن چه که انجام می‌دهد به وجود نمی‌آید، بلکه به دلیل باور به توانایی درونی است که یک سخنران را قادر می‌سازد تا آنچه را که می‌خواهد انجام دهد.

یک سخنران و خطیب باید به این نکته توجه کند که برای موفقیت در خطابه باید مدتی در انجام آن ناموفق باشد. به عبارتی باید بیش از آن که واقعاً یک سخنران توانایی شود، شکست را تجربه کند. بنابراین اعتماد به نفس حقیقی به این خاطر نیست که هیچ نگرانی ندارید، اعتماد به نفس واقعی ایمان به خود به رغم ترس‌هایتان است. ما سه نوع اعتماد به نفس داریم، اعتماد رفتاری، اعتماد عاطفی و اعتماد معنوی.

الف ـ اعتماد رفتاری

یعنی اعتماد به توانایی خود در عمل کردن و به نتیجه رساندن امور زندگی، از چیز ساده ای مثل پرداخت به موقع صورت حساب گرفته تا موضوعی خاص چون تحقق رویاهایتان. اغلب ما وقتی به فکر دستیابی به نوعی از اعتماد به خود می‌افتیم، این اعتماد رفتاری است که ما را در تلاش برای رسیدن به آن کمک می‌کند.

ب ـ اعتماد عاطفی

اعتماد عاطفی، اطمینان شما در توانایی تان در هدایت و راهبری ارتباط عاطفی شما است. یعنی بدانید چه احساسی دارید. از نظر احساسی در زندگی انتخاب صحیح داشته باشید، خود را از ناراحتی حفظ کنید و بدانید که چطور یک ارتباط سالم و ماندگار به وجود می‌آورید.

ج ـ اعتماد معنوی

اعتماد معنوی، باور شما به کائنات است و ایمان شما به نتیجه مثبت زندگی است، باورتان به اینکه «بودن شما» دلیلی دارد که همان هدف 70 یا 80 سال زندگی بر روی کره خاکی است. اعتقاد بر این است که نهایتاً بدون اعتماد معنوی مشکل است که دو نوع دیگر اعتماد را پرورش دهیم.[2]

اعتماد به نفس باور به قابلیت انسانی خویش است. اینکه با هر آنچه در زندگی پیش آید رو به رو می‌شوید، از عهده آنها بر می‌آیید و آنچه را که ضروری است انجام می‌دهید. برای رسیدن به این مرحله باید با عیب‌هایی که از تسلط و حاکم شدن ما بر خود جلوگیری می‌کند مبارزه کرد. برخی از این عوامل عبارتند از:

1. تربیت و پرورش نامناسب، اولین چیزی که ممکن است باعث تضعیف اعتماد به نفس شود، نحوه تربیت و پرورشی است که از آن برخوردار هستیم. اولین تجربه‌ها در خانواده و مدرسه، احساس ما را درباره اینکه چه کسی هستیم و تا چه حد ارزش و اعتبار داریم، می‌سازد. دوره کودکی که در آن انتقاد، طرد و شکست‌های پی در پی در رسیدن به اهداف غیر واقعی وجود داشته باشد، باعث تضعیف و رشد نیافتن اعتماد به نفس می‌شود.

2. افکار بیهوده، دومین چیزی که می‌تواند به بار آوردن یک اعتماد به نفس ضعیف شود، افکار بیهوده است. اگر دائماً به خود بگویید در مانده و ناتوان هستید، خود را به سوی پذیرش بدبختی سوق داده اید. به طور معمول افکار ما کمک می‌کند تا اعتماد به نفس خود را حفظ کنیم. پس متوجه باشیم که حتی یک فکر نامربوط و بیهوده می‌تواند اعتماد به نفس ما را تحت الشعاع قرار دهد.[3]

3. بی‌خیالی، با هر نوع بی‌خیالی مبارزه کنید.

4. هوس، از هوس‌های آنی پرهیز کنید و آنها را به تأخیر نیندازید.

5. تن پروری، از هرگونه تن پروری دوری کرده، بهتر و بیشتر کار و فعالیت کنید.

6. تبلیغات، در مقابل تأثیر تبلیغات، داده‌ها و دوستانتان مقاومت کنید. قبل از بررسی منتقدانه موضوعی آن را نبپذیرید.

7. حواس پرتی، با حواس پرتی روانی مبارزه کنید. سعی کنید توجه خارجی و تمرکز درونی خود را تقویت کنید و بهبود بخشید.

 [1]. اعتماد به نفس یا راه خوشبختی، ص 11.

[2]. اعتماد به نفس، بار بارا، ص 78ـ77.

[3]. راه‌های افزایش اعتماد به نفس، ص 9.

سبحانی یامچی، محمد، هنر سخنرانی( مهارتها و شیوه ها)، تهران، انتشارات هستی نما، صص158-163

موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

علت شناسی تاثیر و بازدارندگی آیه «وان یکاد» از چشم زخم

چکیده:

شور چشمی و آزار و اذیت رساندن به مال و جان دیگران از راه چشم، یکی از مسائلی است که دلیل عقلی بر نفی آن بیان نشده و نمی توان آن را جزو امور خرافی دانست، چرا که از دیر زمان تاثیر چشمان نافذ در افراد همیشه مورد توجه ملل و نحل بوده و هست. در آموزه های قرآنی یکی از آیاتی که به پدیده چشم زخم پرداخته، آیه «وان یکاد» است. برخی بر این تصورند که این آیه هیچ نسبتی با چشم زخم ندارد و نمایش این آیه بصورت های مختلف از جمله تابلو فرش در منازل، سنخیتی با حالت بازدارندگی از اصابت چشم زخم ندارد. این نگاشت به شیوه توصیفی تحلیلی، حقیقت پدیده چشم زخم در نگاه مخالف و موافق، تاثیرات حقیقی یا مجازی و عاملیت بازدارندگی دفعی یا رفعی شور چشمی را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که تاثیر قوه واهمه در چشم زخم، نه تنها مورد تایید عقل و علم بوده بلکه در عالم خارج نیز تجربه شده است و استفاده از آیه شریفه در امر بازدارندگی هم برای دفع چشم زخم و هم برای رفع آثار شوم آن کاربرد عملی دارد.

واژگان کلیدی: چشم زخم، شور چشمی، آیه «وان یکاد»، تاثیرات نفسانی، قوه واهمه.

دانلو مقاله علت شناسی تاثیر چشم زخم

موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

باز شناخت موانع اساسی اجرای عدالت در حکومت علوی

فصلنامه پژوهشنامه نهج­البلاغه

   سال هشتم- شماره 31- پاییز 1399

      DOI: 10.22084/nahj.2020.20374.2378

  

(مقاله علمی - پژوهشی)

بازشناخت موانع اساسی اجرای عدالت در حکومت علوی از منظر نهج‌البلاغه

 محمدسبحانی یامچی

چکیده

اجرای عدالت در جامعه از نیازهای اساسی و فطری و یکی از اصول بنیادین حکومت است. در نگاه امام علی(ع) حکومت کارکردی مهم جهت خدمت، تأمین رفاه و آسایش عمومی مردم، رسیدگی و حل مشکلات امور مادی و معنوی دارد. لذا در سیره حکومتی امام، عدالت جایگاهی محوری و محکم در تنظیم حیات اجتماعی انسان‌ها دارد. نهج‌البلاغه بارها روی مسئله عدالت و اجرای آن در جامعه تأکید کرده و رفتار سیاسی و تلاش‌های آن حضرت برای اجرای عدالت در جامعه، نشان از اهمیت این امر در حاکمیت سیاسی اسلام دارد. در کنار تلاش‌ها و زحمات سازنده حضرت برای اجرایی کردن عدالت در جامعه، تاریخ نشان داد این اندیشة والا و بالندة علوی در جامعه با موانعی روبه​رو است و جریانی سعی دارد تا مانع اجرای عدالت در جامعه شود. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی با بررسی بیانات امام علی(ع) در پاسخ به مانع اساسی اجرای عدالت در حکومت علوی، خودبرتربینی و خوداستکباری را علت اصلی مانعیت اجرای عدالت در جامعه می‌داند. مقاله سعی دارد این مانع را در سه حوزه فردی، اجتماعی و اقتصادی بازشناسی کند.

 کلید ‌واژهها: نهج­البلاغه، موانع اجرای‌عدالت، خوداستکباری، خودبرتربینی، امتیازجویی، آزادی اقتصادی.

دریافت اصل مقاله از مجله (مقاله سوم)

موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

سیره تهجد علما

مرحوم آقاى شریعتى نقل مى‌کرد: وقتى آیت الله بروجردى رحمه الله به بروجرد تشریف آوردند ما در رکاب آقا بودیم. شخصیت هاى محترم بروجرد هر کدامشان گاه گاهى آقا را با عزّت و جلال و وقارى به منزلشان دعوت مى‌کردند. سفره هاى گسترده اى پهن مى‌کردند که در شأن آقا باشد. بعضى از این شخصیت ها از آقا مى‌خواستند که وقتى براى شام به منزل ما تشریف مى‌آورید براى استراحت هم در منزل ما بمانید؛ منظورشان این بود که آقا یک نماز شبى در خانه آنها خوانده باشد.

ایشان نقل مى‌کرد: من هم یک شب همراه آقا در یکى از این مهمانى ها بودم و از خادم آقا تقاضا کردم اگر مى‌شود من هم بمانم. خادم آقا گفت: هیچ اشکالى ندارد. من آن شب مخصوصاً ماندم که حالات آقا را ببینم. تا صبح در رختخواب بودم ولى تمام حالات آقا را زیر نظر داشتم و تا صبح بیدار ماندم. هنگام خوابیدن، دیدم آقا دست برد و فتیله چراغ نفتى را خاموش کرد یعنى اینکه همه ما بخوابیم و خودشان هم به ظاهر به رختخواب رفتند. حدود نیم ساعتى که گذشت و آقا مطمئن شد که همه ما خواب هستیم و بنده هم خودم را به خواب زده بودم، یکدفعه دیدم آقا از رختخواب بلند شد، فتیله چراغ را بالا کشید و مشغول نوشتن کتاب شد. من هم مراقب آقا بودم. دو سه ساعت گذشت. آقا هم اصلاً متوجّه بیدارى من نشده بود.

آقا بعد از دو سه ساعت، دوباره چراغ را پایین کشید و براى استراحت به رختخواب رفت. یک ساعت که گذشت، دیدم آقا دوباره بلند شد، رفت وضو گرفت و مشغول نماز شب شد. سر به سجده و گریه و تهجّد گذاشت و بعد از مدّتى، بلند شد و رفت و کمى خوابید.

خلاصه دیدم تا صبح، مرحوم آیت الله بروجردى چندین بار بلند شدند و مختصر خوابیدند تا اینکه موقع اذان صبح شد . ایشان وضو گرفتند. همچنین حاج احمد آقا هم رفت و وضو گرفت و برگشت. تا برگشت پاى رختخواب من آمد و گفت: آقاى شریعتى، آقاى شریعتى و مرا براى نماز صبح صدا زد. تا ایشان مرا صدا زد یک مرتبه آقاى بروجردى عصبانى شد و گفتند: حاج احمد، چرا بیدارش مى‌کنى؟ تو وظیفه ندارى بیدارش کنى. خجالت نمى کشى کار خلاف کردى؟ اگر خودش بیدار شد که شد وگرنه حقّ ندارى او را صدا بزنى. آقاى شریعتى مى‌گفت: من خیلى تعجّب کردم که تا چه اندازه آقاى بروجردى مراقب هستند.

سبحانی یامچی، محمد، سیره رفتاری فرزانگان، ص 137

 

موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

شاگرد پروری

آقاى فخر الملک شنید که خداوند تبارک و تعالى به سید رضی رحمه الله فرزندى مرحمت کرده است. رسم بود اگر خدا فرزندى به کسى مى‌داد،هدیه اى مى‌دادند. فخر الملک یک کادو براى سید فرستاد که چیز قابل دارى نیست. خدا فرزندى به شما مرحمت کرده است و این چشم روشنى شما باشد. آقا فرمود: سلام مرا به جناب آقاى فخر الملک برسانید و به ایشان بگویید که ما به این هدایا نیاز نداریم. ما اینها را نمى‌گیریم. بزرگوارى کنید از این کارها نکنید و بنده این هدیه را نمى‌گیرم. فخر الملک گفت: حالا که شما خودتان قبول نکردید، ما هدیه را به خود شما نمى‌دهیم بلکه مال آقازاده باشد. آقا دوباره کادو را پس فرستاد و فرمود که بچّه‌هاى ما هم مثل خودمان هستند، نیازى ندارند که بخواهند این هدایا را قبول کنند. مرحله سوّم فخر الملک هدیه را برگرداند و گفت: این هدیه را بدهید به خانم قابله اى که قابله گرى بچّه را کرده است. سید فرمود: سلام ما را برسانید و بگویید که قابله‌هاى ما از خودمان هستند که قابله گرى مى‌کنند و زن هاى خانواده‌­هاى ما که قابله گرى مى‌کنند هیچ وقت در مقابل این کار چیزى نمى‌گیرند و هدیه اى را قبول نمى‌کنند و ما از قبول کردن این هدیه معذوریم.

وزیر فرستاد و گفت حالا که آقا قبول نکرد، براى بچّه هم قبول نکردند، براى قابله هم قبول نکردند پس این را به طلبه ها بدهید. هدیه را زمانى آوردند که مرحوم سید داشت درس فقه مى‌داد. هدیه چقدر بود؟ هزار دینار، یعنى هزار مثقال طلا، خیلى است. فرستاده گفت: جناب فخر الملک فرمودند این را به طلبه ها بدهید. آقا فرمود: اگر براى طلبه ها است ایرادى ندارد، وسط بگذارید. مناعت طبع را ببینید. پول را وسط گذاشتند و آقا فرمودند: آقایان طلبه ها،هر کس دلش مى‌خواهد چیزى از این پولها بردارد بیاید و بردارد. جاى من و شما خالى، اگر ما بودیم چیزى از این پول باقى مى‌گذاشتیم؟

هیچکس تکان نخورد. فقط یک طلبه بلند شد و آمد و یک دینار از این پول را برداشت. آن روز یک دینار را مى‌توانستند از وسط پاره کنند و با این کار از اعتبار نمى‌افتاد . این طلبه دینار را نصف کرد، نیم دینار را گرفت و نیم دیگر را هم گذاشت آنجا و رفت و نشست. سید فرمود: آقایان طلبه ها، هر کس از این پول مى‌خواهد، بردارد. طلبه ها گفتند: آقاجان، ما نیارى نداریم. فرمود: خیلى خوب؛ سپس به فرستاده فخر الملک فرمود: طلبه ها نیاز ندارند، بفرمائید بقیه را بردارید. بعد از درس، آقا به آن طلبه اى که نیم دینار برداشته بود فرمودند که شما اوّلاً چرا برداشتید و ثانیاً چطور شد که نیم دینار برداشتید؟ عرض کرد: حقیقت این است که من دیشب روغن چراغ نداشتم. مجبور شدم به دکان بقالى رفتم و روغن چراغ را نسیه گرفتم. علّت این هم که نسیه گرفتم این است که کلید صندوق پول را که مى‌خواستم از آن پول بردارم نداشتم، مجبور شدم رفتم و نسیه گرفتم. الان هم این نیم دینار را برداشتم که نسیه ام را بدهم؛ در غیر این صورت، من هم برنمى داشتم. آقا فرمود: بارک الله، بارک الله. بعد ایشان دستور داد براى هر طلبه اى یک کلید درست کنند و هر طلبه اى که پول مى‌خواهد بیاید و از صندوق بردارد.

سبحانی یامچی، محمد، سیره رفتاری فرزانگان، ص 139

موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

زنده کردن مرده

« وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى‏»  (سوره بقره، آیه 260)

ابراهیم مشتاق کلام حق و سوخته خطاب او، سوزش به غایت رسیده و سپاه صبرش به هزیمت شده و آتش مهر زبانه زده گفت:

 خدایا بنماى مرا تا مرده را چون زنده کنى؟

گفت اى ابراهیم آیا ایمان نیاوردى؟

گفت آرى، لکن دلم از روى شنیدن کلام تو و سوز عشق خطاب تو ریزریز شده، خواستم تا گوئى: آیا ایمان نیاوردى؟- مقصود همین بود که گفتى و در دلم آرام آمد.

آرام من پیغام تو   /   وین پای من در دام تو

گویند کسى با محبوبى سر و سرّى داشت و همواره مى‏خواست که محبوب با وى سخن گوید و او امتناع مى‏کرد، عاشق دلباخته سخت درمانده و گرفتار وى بود و در آرزوى سخن گفتن با او، دانست که او را به گوهر (جواهر) میلى مفرط است، هرچه داشت به یک‏دانه جواهر پرقیمت بداد و بیاورد و در برابر او سنگى بر آن نهاد تا بشکند، معشوقه طاقت نیاورد که بر شکستن آن صبر کند، گفت اى بیچاره چه مى‏کنى؟ گفت آن مى‏کنم تا تو گوئى چه مى‏کنى؟

اندر دل من قرار و آرام نماند  /   دشنام فرست اگرت پیغام نماند!

گفته‏اند ابراهیم به آنچه از خداوند پرسید زندگى دل مى‏خواست و طمأنینه راز، که تا دل زنده نبود طمأنینت در آن فرونیاید و به‏غایت مقصد عارفان نرسد و غایت مقصد عارفان، روح انس و شهود دل و دوام مهر است که زبان در یاد، دل با راز، و جان در ناز، زبان در ذکر، دل در فکر، جان با مهر. زبان ترجمان دل در بیان و جان با عیان است.

خداوند فرمود: اى ابراهیم، اکنون که زندگى در مردن است و بقادر فنا، شو چهار مرغ بکش از روى ظاهر براى تعظیم فرمان ما و اظهار بندگى خویش، و از روى باطن هم در نهاد خود این فرمان را بجاى آر، طاوس زینت را سر بردار، با نعیم دنیا و زینتش آرام مگیر:

کم کن بر عندلیب و طاوس درنگ 

   کاینجا همه بانگ بینی آنجا همه رنگ

غراب حرص را بکش و بر آنچه نماند و زود به سرآید حریص مباش!

چه باری عشق با یاری، کرو بی جان شد اسکند؟ 

چه داری مهر بر مهری، کزو بی ملک شد دارا؟

شیشه شهوت را باز شکن، هیچ شهوت به دل راه مده که از ما بازمانى!

گر از میدان شهوانی سوی ایوان عقل آئی 

  چو کیوان در زمان، خود را به هفتم آسمان بینی

گفته‏اند ابراهیم از این پرسش منظورش رؤیت حق و دیدار جمال مطلق بود! چنانکه موسى کرد، با این تفاوت که ابراهیم به رمز دیدار خواست لاجرم جواب به رمز شنید، موسى به صریح جواب خواست به صریح لن‏ترانى شنید!

گفته‏اند: چون ابراهیم گفت: خدایا، مرده را چگونه زنده کنى؟ ندا آمد که تو نیز بنماى که اسماعیل زنده را چگونه مرده کنى، درخواست به درخواست، وفا به وفا! ابراهیم وفا کرد خداوند نیز وفا کرد و وى را ثنا گفت!

گفته‏اند: ابراهیم در این پرسش غایت یقین مى‏خواست، چه که یقین را سه رتبت است: علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین. اول از زبان پیمبران به بندگان رسد، دوم به نور هدایت به آنان رسد، سوم هم به نور هدایت و هم به وحى و سنّت رسد. ابراهیم خواست تا هر سه رتبت در او جمع شود تا هیچ شبهت به خاطر او نرسد

میبدى، احمد بن محمد، خلاصه تفسیر ادبى و عرفانى قرآن مجید،  ج 1، ص 110.

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

توبه شعوانه

مرحوم ملا احمد نراقی می‌نویسد:

منقول است: «در بصره زنى بود «شعوانه» نام که مجلسى از فسق و فجور منعقد نمى‌شد در بصره که از وى خالى باشد. روزى با جمعى از کنیزان خود در کوچه‌هاى بصره مى‌گذشت به در خانه‌اى رسیدند که از آن افغان و خروش بلند بود گفت: سبحان‌الله! در این خانه عجب مصیبت و غوغایى است! کنیزى را به اندرون فرستاد از براى استعلام از حقیقت حال، آن کنیز رفت و معاودت نکرد؛ و کنیزى دیگر را فرستاد آن نیز رفت و نیامد. دیگرى را فرستاد و به او تأکید نمود که زود معاودت کن. کنیز رفت‌وبرگشت و گفت: اى خاتون! این غوغاى مردگان نیست، ماتم زندگان است. این ماتم بدکاران و عاصیان و نامه سیاهان است. شعوانه که این را بشنید گفت: آه، بروم و ببینم که در این خانه چه خبر است. چون به اندرون رفت دید واعظى در آنجا نشسته و جمعى در دور او فراهم آمده ایشان را موعظه مى‌کند و از عذاب خدا مى‌ترساند؛ و ایشان همگى به گریه و زارى مشغول‌اند؛ و در حینى رسید که واعظ تفسیر این آیه مى‌کرد که: «إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفِیراً وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَکاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنِینَ دَعَوْا هُنالِکَ ثُبُوراً». یعنى در روز قیامت چون دوزخ، عاصیان را ببیند در غرّیدن آید و عاصیان در لرزیدن آیند؛ و چون عاصیان را در دوزخ افکنند در مقام تنگ و تاریک و زنجیرهاى آتشین به یکدیگر بازبسته فریاد واویلا برآورند. مالک جهنّم به ایشان گوید: زود به فریاد آمدید بسا فریاد و فغان که بعدازاین از شما صادر خواهد شد». «فرقان ۱۲-۱۳» شعوانه چون این را شنید بسیار در وى اثر کرد و گفت: اى شیخ! من یکى از روسیاهان درگاهم آیا اگر توبه کنم حقّ-تعالى-مرا مى‌آمرزد؟ گفت: البته اگر توبه کنى خداى­تعالى تو را مى‌آمرزد اگرچه گناه تو مثل گناه شعوانه باشد. گفت: اى شیخ! شعوانه منم و توبه کنم که من‌بعد گناه نکنم. آن واعظ گفت: خدای­تعالى ارحم الرّاحمین است و البتّه اگر توبه کنى آمرزیده شوى. پس شعوانه توبه کرد و بندگان و کنیزان خود را آزاد کرد و به صومعه رفت و مشغول عبادت پروردگار شد و دائم در ریاضت مشغول بود، به‌نحوی‌که بدنش گداخته شد و به نهایت ضعف و نقاهت رسید. روزى در بدن خود نگریست، خود را بسیار ضعیف و نحیف دید گفت: آه آه، در دنیا به این نحو گداخته شدم و نمى‌دانم در آخرت حالم چون خواهد بود؟ ندایى به گوش او رسید که دل‌خوش دار و ملازم درگاه ما باش تا روز قیامت ببینى حال تو چون خواهد بود.

نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، ص ۶۸۵.

موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

فیثاغورت حکیم

 فیثاغورث حکیم گوید: تو با کردار و گفتار و اندیشه‌هاى خود روبرو خواهى گشت و از هر حرکتى-اعم از فکر یا سخن و یا عملى-که از تو سر زند صورتى روحانى و یا جسمانى بر تو ظاهر گردد، پس اگر حرکتى از روى غضب و یا شهوت بوده به شیطانى بدل گردد که در دوران زندگى تو را خواهد آزرد و پس از مرگ نیز جلوى ملاقات تو را با روشنایی خواهد گرفت و اگر حرکتى عقلى بوده ملکى شود که با هم‌صحبتی او در دنیا لذت گیری و به نور او در آخرت به‌سوی جوار خداوند و کرامت او ره‌یابی.

لختی تامل، ص206

موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

شاخص های نماینده کارآمد (پرکار خستگی ناپذیر)

پرکارِ خستگی ناپذیر

پرکار بودن و داشتن فعالیت و تلاش در صحنه عمل یکی دیگر از شاخص‌های نیروی انسانی کارآمد نظام علوی است. خیلی‌ها وقت حرف و گفتمان، خوب نطق می‌کنند اما همین که در مدیریت وارد شدند و زمان عمل فرا رسید، در انجام وظایف کوتاهی می‌کنند و یا کثرت کارها آن‌ها را مغلوب و درمانده می‌کند. امام علیه‌‌السلام پیوسته کارگزاران خویش را به خدمت هر چه تمام‌تر به مردم و تامین رفاه و آسایش آنان فرا می‌خواند.(رک:نهج البلاغه،نامه50 و59)

امام علیه‌السلام در نامه‌ای به اسود بن قطبه فرمانده سپاه حلوان(در جنوب شهر سرپل ذهاب فعلی) نوشتند:«بدان که دنیا سرای آزمایش است و دنیادار ساعتی در آن از تلاش در راه خدا آسوده نباشد مگر آن که همان مایۀ حسرت او در روز قیامت گردد.»(نامه/59) آن حضرت تلاش نیروی انسانی در جهت تامین نیازها و رفاه مردم را یکی از حقوقی می‌دانست که بر عهده آنان است.«از جمله حقوقی که بر تو لازم گشته آن است که خود را نگه‌داری و به قدر توان خود در کار رعیت تلاش کنی»(نامه/59) بعد در ادامه فلسفه این تلاش را چنین تبیین فرمودند:«زیرا سودی که از این کار به تو می‌رسد بیش از فایده‌ای است که تو به مردم می‌رسانی»(نامه/59)

موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

شاخص های نماینده کارآمد (شایستگی در تخصص و تعهد)

تخصص و تعهد

یکی از اصول مورد توجه اسلام، شایسته سالاری و تکیه اساسی بر صلاحیت های افراد در بکار‌گیری آنها در پست های اجرایی است. تاکید اسلام بر ملاک­های گزینش و صلاحیت افراد برای این است که فساد اداری و تباهی در بدنه نظام از جایی شروع می‌شود که انتساب، فامیل، تبار، رفیق و باند، جای صلاحیت‌ها و شایستگی‌های اخلاقی و تخصصی را بگیرد و هیچ توجهی به شایستگی و توان افراد نشود. این کار علاوه بر بی توجهی به تخصص‌گرایی و حقوق مردم و جامعه، کارهای حکومت را از محور خود خارج و زمینه عقب گرد و سقوط جامعه را فراهم می­کند. در نظام مدیریتی اسلام، مناصبی که به کارگزاران حکومتی واگذار می‌گردد، برمبنای لیاقتی است که آنان در ایفاء مسئولیت خویش از آنها برخوردار می‌باشند. سپردن پست های سازمانی به افراد بر اساس شایسته سالاری و اهلیت گرایی و قرار دادن اشخاص در مراتبی که توان و تعهد لازم را نسبت به آن دارند، یکی از سفارشات مهم حضرت امیر علیه‌السلام به مسؤولین رده بالا بود. چون وقتی کسی به مسؤولیتی گمارده می‌شود که اهلیت لازم را برای آن مسؤولیت نداشته باشد، چنین شخصی به طور معمول تحت انواع فشارهای درونی و بیرونی قرار می‌گیرد و در نتیجه دچار انواع تباهی ها می شود، و از آن جا که شخصیت وی با مسؤولیتی که بر دوش او نهاده شده سنخیتی ندارد، در نتیجه حریم‌ها را می‌شکند و به راحتی به حریم‌های فردی و اجتماعی، مادی و معنوی تجاوز می‌کند. اما فردی که شایستگی و لیاقت لازم را برای پستی داراست، با تاییدهای درونی و بیرونی روبروست و این خود بزرگترین پشتیبان اوست. بنابراین باید هرکس را بر اساس خلاقیت‌ها و توانمندی‌هایش در جای مناسب گمارد تا بتواند به بهترین صورت کار و مسؤولیت خود را اداره کند.(گلستانی،1383: 45)

موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

شاخص های نماینده کارآمد(دیندار با تقوا)

 دیندارِ با تقوا

 اطاعت از خداوند و دیندارى، اولین پایه رستگارى است. رسول مکرم اسلام‏ صلى الله علیه وآله همین که براى اولین بار در میان مردم ظاهر شد و بعثت خود را آشکار کرد، فرمود: مردم بگوئید «لا اله الا اللَّه» تا رستگار شوید. امیرمؤمنان علی ‏علیه‏السلام نیز از خداوند سلامت در دین را طلب نمود و فرمود:«از او سلامت در دین را خواهانیم آنگونه که تندرستى را از او درخواست داریم»(خطبه/99) دیندارى و تقواى الهى از جمله عواملى است که انسان را در رسیدن به آرزوهاى دنیوى و اخروى و کسب موفقیت‏ها کمک می‌کند. على‏ علیه‌‏السلام در این‏باره مى فرماید:

«همانا ترس از خدا کلید هر در بسته و ذخیره رستاخیز و عامل آزادگى از هرگونه بردگى و نجات از هرگونه هلاکت است. در پرتو پرهیزکارى، تلاشگران پیروز و پروا کنندگان از گناه رستگار مى‏شوند و به هر آرزویى مى‏توان رسید»(خطبه/230)

 امام على ‏علیه‌‏السلام در جاى دیگرى درباره نقش تقوى و دیندارى در رساندن انسان به اهداف و رفع مشکلات مى‏ فرمایند:

«کسى که تقوا را انتخاب کند، سختى ‏ها بعد از نزدیک شدنشان، از او دور گردند، تلخى‏ ها براى او شیرین و فشار مشکلات و ناراحتى‏ ها بر طرف خواهند شد و مکشلات پیاپى و خسته کننده، آسان گردیده و مجد و بزرگى از دست رفته چون قطرات باران بر او فرو مى‏بارند، رحمت بازداشته حق بر او باز مى‏گردد، و نعمت‏هاى الهى پس از فرو نشستن براى او به جوشش مى‏آیند و برکت تقلیل یافته براى او فزونى گیرند».(خطبه/198)کارگزار و سرمایه انسانی کارآمد نظام اسلامی در وحله اول نیازمند دینداری و دینمداری است و تا باور به خداوند عالمیان و توحید و معاد نباشد، در مسیر و چرخه خدمت رسانی که توأم با هزاران چالش و سنگ اندازی است، با مشکل مواجه خواهد شد.

شاید یکی از اولین شاخص‌های نیروی انسانی کارآمد که جزو سرمایه‌های نظام اسلامی قلمدار می‌شود، پایبندی قولی و عملی به دین و داشتن تقوی علمی و عملی در پست سازمانی است.

موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

انقلابی ولایتمدار

شهادت سردار سرفراز اسلام، سپهبد حاج قاسم سلیمانی(مالک اشتر امام خامنه ای) را تبریک و تسلیت عرض میکنیم.

حق‌گرایی و ستیز با باطل از اصول مسلم حاکم بر سیاست علوی است. آن حضرت فلسفه حاکم بر سیاست را احیاء حق و اماته باطل می‌داند و حکومتی را که از این مسیر منحرف شده باشد، پست‌ترین و ناچیزترین امور می‌شمارد.(خطبه/33)در خطبه شقشقیه فرمود: به خدایی که دانه را شکافت و انسان را پدید آورد، اگر نبود حضور مردم و تمام بودن حجت بر من به جهت وجود یاور و پیمانی که خداوند از آگاهان گرفته که در برابر پرخوری ستمکاران و تجاوز آنان به حقوق مظلومان و گرسنگی ستمدیدگان ساکت ننشینند، بی تردید دهنه شتر حکومت را بر کوهانش می‌افکندم و پایان آنرا همچون آغازش با پیاله تهی سیراب می‌کردم و در آن هنگام می‌دیدید که این دنیای شما در چشم من از آب بینی بزغاله‌ای بی ارزش‌تر است.(خطبه/3)

از آن جا که زمینه ساز حکومت صالحان و برقراری نظام اسلامی ثمره خون هزاران شهید است، برای تداوم و حفظ حرمت خون شهدا و انقلاب، باید کسانی کمر همت بالا بزنند که خود اهل درد باشند و با تمام وجود از جهت مالی و جانی سختی‌ها و مشکلات و ناملایمات انقلاب را لمس کرده باشند. حضرت امیر علیه‌السلام در نکوهش انسان‌های بخیل و خود پرست فرمود: «نه اموال خود را در راه خدایی که آن مالها را روزی شما کرده می‌بخشید، نه جانها را در راه خدای جان آفرین به خطر می­افکنید.»(خطبه/117) هزینه کردن از مال و جان در راه آرمان­های انقلاب و به ثمر نشستن تلاش‌ها از اصول ارزشی حکومت علوی است. به تعبیر حضرت باید کسی کارگزار  مردم باشد که خود انقلابی است.(نامه/53) حضرت به مالک فرمود: درانتخاب نیروی سازمانی نظام اسلامی، آن‌ها را از طریق پست‌هایی که برای حکومت‌های صالح پیش از تو داشته‌اند بیازمای که خدای ناکرده از پس مانده‌های رژیم ستمگر و اهل فتنه نباشند که نسبت به خون شهدا و مردم مستضعف بی تفاوت باشند و هیچ تعهدی در قبال کوخ نشینان نداشته باشند. «کسی را انتخاب کن که با ستمگران در ستمشان همکاری نکرده و در گناه شریک آنان نبوده‌اند. این افراد هزینه‌شان بر تو سبکتر، همکاریشان با تو بهتر، محبتشان با تو بیشتر و انس و الفتشان با بیگانگان کمتر است.»(نامه/53) به فرمایش قرآن)وَ لَاتَرْکَنُوا اِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ( (هود/113)؛ به آنان که ستم کردند، اعتماد نکنید که آتش دامنگیر شما می‌شود.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

علت شناسی چشم زخم

مقاله «علت شناسی تاثیر و بازدارندگی آیه «وان یکاد» از چشم زخم در نگاه فریقین» 
شور چشمی و آزار و اذیت رساندن به مال و جان دیگران از راه چشم، یکی از مسائلی است که دلیل عقلی بر نفی آن بیان نشده و نمی توان آن را جزو امور خرافی دانست، چرا که از دیر زمان تاثیر چشمان نافذ در افراد همیشه مورد توجه ملل و نحل بوده و هست. در آموزه های قرآنی یکی از آیاتی که به پدیده چشم زخم پرداخته، آیه «وان یکاد» است. برخی بر این تصورند که این آیه هیچ نسبتی با چشم زخم ندارد و نمایش این آیه بصورت های مختلف از جمله تابلو فرش در منازل، سنخیتی با حالت بازدارندگی از اصابت چشم زخم ندارد. این نگاشت به شیوه توصیفی تحلیلی، حقیقت پدیده چشم زخم در نگاه مخالف و موافق، تاثیرات حقیقی یا مجازی و عاملیت بازدارندگی دفعی یا رفعی شور چشمی را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که تاثیر قوه واهمه در چشم زخم، نه تنها مورد تایید عقل و علم بوده بلکه در عالم خارج نیز تجربه شده است و استفاده از آیه شریفه در امر بازدارندگی هم برای دفع چشم زخم و هم برای رفع آثار شوم آن کاربرد عملی دارد.

آدرس مقاله:https://www.noormags.ir/view/fa/magazine/number/107294

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

هدف تبلیغ


هنگامى که انگیزۀ تبلیغ هوا و هوس بود، هدفى جز استعمار و استحمار خلق، جز مریدسازى و مریدبازى در آن نیست. و در اینجاست که اختلاف‌ها و نزاع‌ها و جنگ‌هاى سرد و گرم رخ مى‌نماید؛ چون آنجا که محدودها مورد نظر باشند و هدف باشند، ناچار تزاحم و رقابت و نزاع پیش مى‌آید. 
و هنگامى که انگیزۀ تبلیغ عواطف و رقّت‌ها بود، دیگر به هدفى نیاز نیست؛ که هدف، همان راحتى و آرامش وجدان در صورتِ‌ رسیدن به مقصود است. واى از روزى که مبلّغ به هدف نرسد و نتواند مقصودش را عملى کند، که فشارها و ناراحتى‌هاى اعصاب خرد و خمیرش مى‌کنند و گرفتار سل سینه و ضعف عمومى و رنج عمیق مى‌گردد! 
اما هنگامى که انگیزۀ تبلیغ عشق به وظیفه و عشق به حق بود، هدف همان رضاى حق و قرب حق است و از مردم هیچ چشم‌داشتى نیست و هیچ توقعى نیست. و در نتیجه با دیگران هم منازعه و جنگ سرد و گرمى نیست و از این گذشته، ناراحتى اعصاب و فشار و درد و رنج هم نیست؛ چون وظیفه بیش از این نیست که حق براى حق و از راه حق، در دسترس افراد محتاجِ‌ دور از حقیقت گذاشته شود ؛ خواه به آن عمل کنند و یا پشت پا زنند که؛ «مَا عَلَى الرَّسُولِ‌ الاَّ الْبَلاغُ‌» . و در هر حال، هدف که همان رضاى حق و قرب حق است، حاصل شده؛ چه در خلق اثرى باشد یا نباشد. و این نهى، که در آیۀ «فَلاتَذْهَبْ‌ نَفْسُکَ‌ عَلَیْهِمْ‌ حَسَرَاتٍ‌»، وارد شده، همین اصل را گوشزد مى‌کند؛ که مبادا از روى رقت‌ها و احساسات و حسرت‌ها جان خود را از دست بدهى و از ناراحتى قالب تهى کنى! آخر وظیفه بیش از این نیست که حق از طریق حق و به خاطر حق در دسترس قرار بگیرد تا آنها که در طلب‌اند، به مطلوب بتوانند دست یابند و آنها که در فرارند، حجتى نداشته باشند و دلیلى نداشته باشند. و اگر این بود، دیگر حسرت و اندوهى نیست.
علی صفایی حایری، روحانیت و حوزه : مشکلات و راهکارها، صفحه 122

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

شاخص های نیروی انسانی کارآمد نظام

عنوان مقاله: «شاخص های نیرویِ انسانیِ کارآمدِ نظام از منظر نهج‌البلاغه»

چکیده

کارآمدی و خلاقیت کارگزاران و مدیران از عوامل مهم و اساسی در کارایی نظام های سیاسی است که همیشه مورد توجه متفکران این حوزه بوده است. نگاه توحیدی حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام به ساختار حکومت و ایفای نقش اساسی آن در شکل گیری رفتار و اخلاق جامعه و سرنوشت مادی و معنوی مردم، ایجاب می‌کند در گزینش و بکارگیری نیروی ارزشی که به عنوان سرمایه در اختیار مجموعه نیروی انسانی قرار می‌گیرد، شاخص هایی مد نظر قرار گیرد. این نوشتار به روش توصیفی تحلیلی از نگاه حضرت امیر علیه‌السلام به برخی از شاخص‌های نیروی انسانی کارآمد اشاره می‌کند که مجموعه نیروهای انسانی با عنایت به این ویژگی ها می‌توانند برای مجموعه تحت امر خود یک سرمایه سیاسی کارآمد گزینش کنند. نتیجه حاصل از این نگاشت آن است که با شاخص هایی چون، دینداری، ایمان به هدف، اخلاص در عمل، شایستگی در تخصص و تعهد، صبور و مقام در برابر مشکلات، کاردان کار بلد، خستگی ناپذیری در کارها، انقلابی ولایتمدار و مردمی بودن، می‌توان نیروی کارآمد طراز نظام اداری علوی انتخاب کرد.

مجله علمی  پژوهشی فصلنامه پژوهشنامه نهج البلاغه، دوره هفتم، شماره 25 صص 81-100

آدرس مقاله  https://nab.basu.ac.ir/issue_388_389.html

موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

بسیجی کیست؟

واژۀ بسیج کلمه‌اى است که در بین زبان‌شناسان و ادبا داراى کاربرد خاصى است و گویى شاکلۀ فیزیکى لفظِ بسیج حکایت از شور و جوشش ویژه‌اى مى‌کند. چنان‌که، معنا و مفهوم آن نیز «آمادگى» و «حرکت در جهت سازندگى و کارسازى» مى‌باشد.
در لغت‌نامۀ دهخدا آمده است که بسیارى از واژه‌نامه‌ها و لغت‌نامه‌هاى پیشین که دربارۀ کلمۀ «بسیج» تحقیق کرده‌اند، به همین نکتۀ «فعال بودن و آماده بودن» اشاره نموده‌اند.
در کلمات شاعر بنام و پیشتاز ادب فارسى اسدى طوسى آمده است:
به هر نیک و هر بد، که دارد بسیج          نگیرد به یک سان برآرام هیچ
و اشعار فردوسى حکیم نیز، خالى از همین اشاره نیست:
تو خیره سرى، کارنادیده هیچ               ندانى تو آیین رزم بسیج
ولى، ظرافت فوق العاده‌اى که در این کلمۀ نورانى مى‌درخشد و متأسفانه در کتاب‌هاى لغت و واژه‌نامه‌ها بدان هیچ اشارتى نرفته است، آن است که این حرکت و تکاپو و ناآرامى در وجود، ذات و باطن شخصیت بسیجیان است.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

سخنوری سیاسی

آشنایی به فنون سیاسی اجتماعی

یکی از انواع سخنوری که لازم است خطیب راز و رمز آن را یاد بگیرد، سخنوری سیاسی است. این نوع سخنوری مخصوص کسانی است که دست اندر کار سیاست هستند و به نحوی در امور سیاسی دخالت دارند و در اجتماعات عمومی یا از طریق وسایل ارتباط جمعی و همچنین در مجامع بین المللی سخن می‌گویند و با اطلاعی که از رموز و دقایق سیاست دارند به راهنمایی و ارشاد مردم می‌پردازند یا از منافع و مصالح کشور خود دفاع می‌کنند.

از آنجا که خطیب کار تبلیغی انجام می‌دهد و از این راه مردم را به مکتب دعوت می‌کند، برای اینکه بتواند در عرصه سیاست نیز مخاطبین را به خود جذب کند، لازم است نکات زیر را مورد توجه قرار دهد:

الف ـ بصیرت و آگاهی به شعار روز

تبلیغات سیاسی شکلی از ارتباط است که در آن رفتار عاطفی جایگزین رفتار عقلانی است. به عبارت دیگر تبلیغات سیاسی تلاشی است سنجیده و منظم برای شکل دادن به ادراک‌ها، ساختن یا دستکاری شناخت‌ها و هدایت رفتار برای دستیابی به یک پاسخ مورد نظر.[1] بدین منظور زمینه سنجی و یا زمینه سازی فکری و روانی مخاطبان باید مورد توجه خطیب قرار گیرد.

سخنور سیاسی باید علاوه بر آگاهی از اصول و قواعد سخنوری، علوم و فنون گوناگونی را که در عالم سیاست به کار می‌آید، بداند و با اوضاع و احوال کشور خود و مردم آن آشنا باشد. از جریانات سیاسی و آنچه در جهان می‌گذرد، بی‌خبر نماند، ملت‌های جهان را خوب بشناسد و از روحیات هریک از آنها اطلاعات لازم را به دست آورد تا بتواند با احاطه کامل به مسائل سیاسی، نقش خود را به خوبی ایفا کند.[2]

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

روش مقابله با انتقاد

روش توده مه

«توده مه» شیوه ای است که اولین بار توسط مانوئل اسمیت[1] عنوان شده است. وی در کتاب خود با عنوان «وقتی نه می‌گوییم احساس گناه می‌کنم» شیوه‌های گوناگون ارتباط را بیان کرده است. دو شیوه مهم آن یکی توده مه است و دیگری درخواست منفی.

شیوه توده مه خصوصاً برای مقابله با انتقاد به کار می‌آید. طوری واکنش نشان می‌دهید که انگار یک توده مه هستید در عین سماجت، در برابر نظرات طرف هیچ مقاومت نمی‌کنید و با او به مشاجره نمی‌پردازید. وقتی در برابر کسی از شیوه توده مه استفاده می‌کنیم، در واقع می‌پذیریم که در عقاید و گفته‌های طرف مقابل ممکن است حقایقی خصوصاً درباره شما وجود داشته باشد. هدف آن است که جریان انتقاد را به مکالمه عادی باز گردانید. به طور کلی شیوه توده مه به شکل مؤثری در بحث را می‌بندد. مثال، وقتی می‌گوییم: «شما هیچ وقت به دستورات خوب توجه نمی‌کنی» توده مه «می توانم بهتر توجه کنم» «من شنونده چندان خوبی نیستیم.»[2]

روش درخواست منفی

«درخواست منفی» نیز شبیه شیوه توده مه است، زیرا این شیوه هم برای مقابله با انتقاد و جلوگیری از حالت دفاعی استفاده می‌شود. درخواست منفی حالت سوالی دارد. وقتی کسی از شما انتقاد می‌کند برای این که به صورت خود کار درلاک دفاعی فرو نروید و از شما نقطه ضعف نگیرند، توضیحات بیشتری را از طرف مقابل درخواست می‌کنید.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

زیبایی و جمال

از جمله اموری که در جامعه به آدمی محبوبیت می‌بخشد و او را مقبول جامعه می‌سازد، زیبایی و جمال است. خواه زیبایی از جهت صورت ظاهر و آفرینش الهی باشد، خواه از جهت زیبایی باطن و جمال اخلاقی و یا از جهات دیگر.

شاهد هر جا که رود عزت و حرمت بیند        ور برانند ز خدمت پدر و مادر خویش

پر طاووس در اوراق مصاحف دیدم             گفتم این منزلت از قدر تو می‌بینم بیش

گفت خاموش که هرکس که جمالی دارد          هر کجا پای نهد دست نیازند به پیش

فصاحت بیان و جذابیت کلام، برای یک خطیب و انسان فصیح، نوعی جمال و زیبایی است چنانکه پیامبر اعظم(ص) فرمودند: «الجمال فی اللسان»[1]، زیبایی در زبان است. خطیب وقتی لب می‌گشاید و سخن می‌گوید، شنوندگان را جذب می‌کند به طوری که با میل و رغبت به او می‌نگرند و با علاقه و اشتیاق به سخنانش گوش فرامی دهند. در برخی روایات اولیای اسلام از فصاحت سخن به جمال تعبیر کرده اند. چنان که نقل شده است که:

 «سمع النبی(ص) عن عمه العباس کلاما فصیحاً فقال له: بارک الله بک یا عم فی جمالک ای فصاحتک»[2] رسول اکرم(ص) از عمویشان عباس بن عبدالمطلب کلام فصیحی شنید و فرمود: خداوند جمالت را یعنی فصاحتت را برای تو خیری ثابت و پایدار قرار دهد.

از عباس، عموی حضرت رسول(ص) پرسیدند، تو بزرگتری یا رسول خدا(ص) در جواب پاسخ داد:

«رسول الله اکبر و انا ولدت قبله.»[3]

رسول خدا بزرگتر است اما من پیش از او به دنیا آمده ام.

اگر خطیب بخواهد برای خود در میان مخاطبین جمال و زیبایی کسب کند، ضروری است کلمات و جملات خود را به فصاحت مزین کند که در این صورت او محبوب قلب‌ها خواهد بود، چنانکه عامر شعبی کلماتی از حضرت امیر(ع) نقل می‌کند و در ادامه می‌گوید: این کلمات برای فصحای بزرگ و عالی مقام افتخارآمیز و مایه جمال و زیبایی آنان است.[4]

محمد سبحانی یامچی، هنر سخنرانی، ص 78، انتشارات هستی نما، 1388.



[1]. تحف العقول، ص 37.

[2]. المستطرف، ج 1، ص 41.

[3]. کنز العمال، ج 13، ص 522، ح 37347.

[4]. گفتار فلسفی، ص 132.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

تغییر اخلاق

گاهى اخلاق انسان براثر حوادث روزگار تغییر مى‌کند. انسان کریم، بدزبان و خوش‌رو و عبوس مى‌شود. اسباب بدخلقی هفت چیز است:

١. ریاست، ریاست خلق انسان را دگرگون مى‌کند و با دوستان بداخلاق مى‌شود، این رویه معلول دو عامل پست‌فطرتی و یا تنگ‌چشمی است.

٢. انزوا، هرکه از دیگران به‌طورکلی جداشده است، خلقش تغییر مى‌کند و اخلاق جدید مى‌یابد.

٣. ثروت، ثروتمند به خاطر پستى نفسانى تغییر جهت مى‌دهد و به‌واسطه محبت به ثروت، انفاق را از دست مى‌دهد.

٤. فقر، تهیدستى موجب تغییر اخلاق است، تهیدست خود را خوار مى‌شمارد و از غناى دیگران اندوهناک مى‌شود، به همین خاطر پیامبر خدا فقر و کفر را باهم آورده است و مى‌فرماید: نزدیک است فقر کفر شود. «کاد ان یکون الفقر کفرا»

٥. غصه، غم‌هایى که بر عقل چیره شده و قلب را مشغول نماید، موجب مى‌شود توان صبر انسان از بین رود، برخى ادیبان گویند غصه داروى ذخیره‌شده در قلب انسان محزون است.

٦. بیمارى، بیمارى همان‌طور که موجب تغییرات جسمى مى‌شود، باطن را نیز تغییر مى‌دهد و با این وصف اعتدال اخلاقى انسان را زدوده و توان بیمار را مى‌گیرد.

٧. پیرى، کهن‌سال شدن، موجب کاهش تحمل روان پیر چون بدن او مى‌شود.

محمد سبحانی یامچی، لختی تامل، ص 87.

 

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

علت عدم تاثیر موعظه

از قول سید بن طاووس به استناد آیه‌ ١٢١ سوره‌ انعام که آمده: «وَ لا تَأْکُلُوا مِمّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ...» (از آنچه نام خدا برآن یاد نشده نخورید)

گفته شده که هر طعامى که هنگام آماده کردن آن نام خدا برآن خوانده نمى‌شد میل نمى‌فرمودند.

واى بر دوره‌اى که به جاى بردن نام خدا هنگام پخت، موسیقى و آلات لهو استعمال نمایند و نعمت خدا را با معصیت همراه کنند. بدتر از آن از گندم وجوى که زکات و حق فقیران و مستمندان در آن است استفاده شود و یا در زمین غصبى کشت شود. پس علّت قساوت دل‌ها و بى اثر شدن نسبت به موعظه و مجذوب شدن نسبت به وسوسه‌هاى شیطانى و محروم شدن از کرامات معنوى و نفوذ نفوس، مشخص مى‌شود.

محمد سبحانی، سیمای فرزانگان در کلام آیت الله علوی گرگانی، ص 181.

موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

مرگ گوارا

حوزۀ نجف با مدیریت و ریاست عامۀ دوعالم ربانی اداره مى‌شد:

شیخ على کاشف الغطاء فرزند شیخ جعفر و مرحوم شیخ محمدحسن صاحب جواهر. مرحوم شیخ مرتضى در درس کاشف الغطاء شرکت مى‌جست و به تألیف و تصنیف نیز مشغول بود. پس از درگذشت آیت‌الله کاشف الغطاء، برادرش شیخ حسن همراه شیخ محمدحسن صاحب جواهر حوزه را اداره می‌کردند. با فوت شیخ حسن در سال ١٢٦٦ ادارۀ تمام حوزه به صاحب جواهر منتهى گردید. صاحب جواهر در روزهاى آخر عمر، هنگامی‌که در بستر بیمارى افتاده بود، دستور داد تا مجلسى از تمام علماى طراز اوّل در حضور او تشکیل شود و شیخ مرتضى را نیز حاضر کنند، آنگاه صاحب جواهر شیخ را بر بالین خود نشاند و دستش را بر بالاى قلب خود گذاشت و گفت حالا مرگ بر من گوارا است و رو به حاضرین کرد و گفت: این مرد پس از من مرجع شما خواهد بود و بعد رو به شیخ کرد و گفت: تو هم از احتیاطات خود کم کن، چه دین اسلام، آئین سهل و آسان است. بدین ترتیب زعامت حوزۀ علمیّۀ نجف را که کوچک‌ترین دل‌بستگی به آن نداشت، به شیخ مرتضى انصارى منتقل گردانید. البته این عمل مرحوم صاحب جواهر یک معرفی اجمالى و یک نوع توصیه و بازنمودن مقام علمى شیخ بود، وگرنه در مرجعیت، معرفی مرجع قبلى شرط نیست و فقط مى‌تواند راهگشا باشد.

محمد سبحانی، لختی تامل، ص 132.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

مرگ مومن


حضرت سجاد علیه‌السلام از پدرش و او از امیرالمؤمنین علیه‌السلام روایت مى‏کند که حضرت فرمود:«الْمُؤْمِنُ عَلَى أَیِّ حَالٍ مَاتَ وَ فِی أَیِّ سَاعَةٍ قُبِضَ فَهُوَ شَهِیدٌ» مؤمن درهرحال و هر ساعتى که بمیرد شهید مرده است، من از دوستم رسول خدا صلی‌الله علیه و اله شنیدم فرمود: مؤمن هرگاه از دنیا خارج شود و مانند گناهان همه اهل زمین هم گناه داشته باشد مرگ گناهان او را پاک مى‏کند. بعدازاین فرمود: هر کس از روى اخلاص کلمه لا اله الا الله را بر زبان جارى کند او از شرک خالى مى‏گردد و هر کس بدون شرک از دنیا برود وارد بهشت مى‏گردد و بعد این آیه شریفه را قرائت کردند که خداوند مشرکان را رحمت نمى‏کند ولى جز آن را مى‏آمرزد. رسول خدا صلی‌الله علیه و اله فرمود: «وَ هُمْ شِیعَتُکَ وَ مُحِبُّوکَ یَا عَلِیُّ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا لِشِیعَتِی فَقَالَ إِی وَ رَبِّی لِشِیعَتِکَ وَ مُحِبِّیکَ خَاصَّةً» اى على آن‌ها شیعیان شما هستند، على علیه‌السلام گوید: گفتم یا رسول‌الله این براى شیعیان من مى‏باشد فرمود: آرى به خداوند سوگند براى شیعیان و دوستان شما هست آن‌ها از قبرها خارج مى‏گردند و مى‏گویند. لا اله الا الله محمد رسول‌الله على ولی‌الله، در این هنگام لباس‌های سبزى از بهشت براى آن‌ها مى‏آورند و تاج‌هایی بر سر آن‌ها مى‏گذارند، هر یک از آن‌ها آن لباس‌ها را در برکرده و آن تاج‏ها را بر سرنهاده سوار بر اسب‏ها مى‏گردند و به‌طرف بهشت پرواز مى‏کنند، ترس روز قیامت آنان را فرانمی‌گیرد و فرشتگان از آن‌ها استقبال مى‏کنند و مى‏گویند این روزى است که وعده داده شدید.

مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج‏65، ص 140، ح 82.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

شفاعت اهل علم

مرحوم آیت العظمى بروجردى نقل مى‌کرد: شبى قیامت را خواب دیدم. در عالم رؤیا دیدم مردم در حال گذر هستند و در شرایط خیلى سختى، سریع رد مى‌شوند. گفتم:خدایا،من چرا ایستاده ام؟ یک مرتبه حرکت کردم که بروم. تا کمى رفتم دستى جلو آمد و مرا نگه داشت. ندا رسید: سید حسین نرو. من ایستادم. باز دیدم همینطور گروه گروه مى‌روند. وحشت چنان مرا گرفت که فریاد زدم: خاک بر سر من، الان چه کار کنم؟ فقط من اینجا ماندم. دوباره جرأت کردم و حرکت کردم. تا آمدم بروم دوباره دستى جلوى من را گرفت و گفت: سید حسین نرو، بایست.

مرتبه سوّم آنچنان شدّت اضطراب مرا گرفت که حالم دگرگون شد. فهمیدم مثل اینکه من در اینجا پرونده دارم. بنا است که خدا به حساب من برسد. یک دفعه صدایى بلند شد و اسم مرا صدا کرد که نترس و بایست. من تو را اینجا نگه داشتم که عدّه اى به وسیله شفاعت تو به بهشت بروند. تو هم بعد از آنها به بهشت خواهى رفت.

محمد سبحانی یامچی، سیره فرزانگان در کلام آیت الله العظمی علوی گرگانی، ص 159

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

زندگی مصون از شیطان

حضرت مسیح علیه­ السلام در مسیر سفر به چوپانى گذر کرد که در علفزارى مشغول چرانیدن گوسفندان بود، با وى به نحو اختصار به گفتگو نشست و گفت: اى چوپان عمرت را در چوپانى هزینه کردى، اگر در کسب دانش و علم مصرف می‌نمودی بهتر نبود؟

چوپان گفت: اى پیامبر خدا من شش حقیقت را که خلاصه و زبده همه حقایق و علوم است آموخته‌ام و به آن عمل می‌نمایم و دیگر نیازى به تحصیل دانش ندارم.

نخست این‌که تا حلال خدا بر سفره رزق و روزى هست، حرام نمی‌خورم و حلال خدا هرگز نقصان نمی‌یابد تا من به حرام نیازمند شوم.

دوم: تا صدق و راستى هست دروغ نمی‌گویم و صدق و راستى هرگز کاهش نمی‌یابد تا به جبران آن به‌دروغ نیاز پیدا کنم.

سوم: تا عیب خود را مشاهده می‌کنم به عیب دیگران سرگرم نمی‌گردم و هنوز از عیوب خویش رهایی نیافته و پاک نشده‌ام تا به عیب دیگران بپردازم.

چهارم: تا گنج‌ها و خزانه‌های حق را خالى نبینم به مال و ثروت مردم و خزینه‌های آنان طمع نمی‌کنم و هنوز خزانه و گنج خدا و رزق و روزیش پایان نیافته و هرگز پایان نمی‌پذیرد تا براى روزى خود وجودم را به بیعارى و بیکارى بزنم و در خانه مردم بروم و به اموال آنان چشم طمع دوزم.

پنجم: تا ابلیس این رئیس ملعون شیاطین هلاک نشود از وسوسه او ایمن و غافل نمی‌شوم و هنوز نمرده و تا قیامت هم نمی‌میرد تا من از مکر و وسوسه‌اش در امان باشم.

ششم: تا هر دو پاى خود را در بهشت نگذاشته‌ام خود را از عذاب و عقاب در امان نمی‌بینم و هنوز به بهشت درنیامده‌ام تا براى خود از عذاب نجات بینم.

مسیح گفته‌هایش را تصدیق کرد و به او گفت همه علوم در تو جمع شده است و دانش اولین و آخرین همین است که تو خوانده و میدانى.

محمد سبحانی، لختی تامل، ص 150

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

رنگ مشکی از نظر روان شناسی

در روانشناسی رنگ‌ها می‌خوانیم که «سیاه نمایانگر مرز مطلق است» لذا آن‌کسی که سیاه می‌پوشد، می‌خواهد نشان دهد که مرزی را ایجاد کرده است؛ اما این‌که مرز برای چیست، در موقعیت‌های مختلف ممکن است متفاوت باشد. گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا می‌پوشند، برای آنکه نشان دهند بین آن‌ها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگی، آن‌ها را از هم جدا کرده است و یا برای آن‌که نشان دهند در حریم خانه و خانواده آن‌ها حادثه‌ای رخ‌داده است که انجام برخی از کارهای معمولی که سایر خانواده‌ها انجام می‌دهند برای آنان میسّر نیست.

اما گاهی هم سیاه می‌پوشند نه برای عزا و ماتم، بلکه برای مشخص کردن مرزها و حریم‌های اجتماعی و حجاب یک خانم مسلمان یا چادر سیاه از این دسته است. وقتی‌که خانمی چادر مشکی به سر می‌کند و باوقار و متانت تمام، قدم به عرصه اجتماع می‌گذارد، با این نحوه پوشش می‌خواهد نشان دهد که هرکسی حق ندارد به این حریم پاک، مقدس و خصوصی وارد شود. این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است. نه جای هرزگی، آلودگی و هوس بازی. درواقع او باحجاب مشکی و چادر سیاه بین خود و مردان نامحرم مرزی عاقلانه ایجاد می‌کند، او با این سیاهی ظاهری اما ریشه‌دار در درون خود می‌خواهد نگاه تیز و برنده هرزگی و ابتذال را بشکند و نگذارد در حریم عفاف، پاکی و نجابت او نامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد. لذا چادر مشکی به‌منزله حرمت و احترام است. مرز ادب، کرامت، حیا و عفت است. مرز آداب است و نشان می‌دهد که در این محدوده باید حریم را نگاه داشت و به صاحب حرم با دیده احترام و ادب نگریست.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

ویندو شاپر

ویندو شاپر window shopper به کسانی می گویند که کارشان پرسه زنی در بازار، تماشای ویترین مغازه ها و پرسیدن قیمت ها است بدون این که واقعا قصد خرید داشته باشند؛ آن هم نه به خاطر بی پولی بلکه بیشتر برای مشغولیت، سرگرمی و وقت گذرانی. با شکل گیری مجازی، و به ویژه گسترش شبکه های اجتماعی، ویندو شاپینگ مجازی (Online Window Shopping) هم به یک معضل اخلاقی تبدیل شده است. آنچه مسئله «وب / ول گردی»های بی حاصل را در این فضا تشدید می کند، نامحسوس بودن نشانه ها و فراگیر بودن آن است. چرا که فقط یک گوشی تلفن می خواهد و مقداری شارژ اینترنت. همین هم موجب می شود که افراد متوجه ابتلای خود به این مسئله نشوند و در نتیجه برای درمان آن هم اقدامی نکنند.

ویندو شاپرهای مجازی کسانی هستند که:

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

بیماری دل و سبب آن

بیمارى دل از بیمارى بدن بیشتر است

سبب آن‌ چنان‌که یکى از علماء گوید سه چیز است:

اول اینکه بیمار نمى‌داند بیمار است.

دوم اینکه پایان کار او در این عالم دیده نمى‌شود، به خلاف بیمارى‌هاى بدنى که عاقبت آنها-یعنى مرگ-آشکار است و مردمان از آن گریزان‌اند، ولى وقایع پس از مرگ به چشم نمى‌آید، ازاین‌رو نفرت از خواسته‌هاى نفسانى کمتر پیدا مى‌شود گو اینکه شخص عامل آن‌ها را نیز بشناسد. ازاین‌روست که در این مورد به فضل خدا تکیه مى‌کنند، لیکن در مورد امراض بدنى به معالجه مى‌پردازند و هرگز به فضل خدا بسنده نمى‌نمایند.

سومین که درد بى‌درمان‌ترى است نبودن طبیب است. چون طبیبان این بیمارى علماء هستند که در این زمانه خود بیمار شده و از معالجه‌ى بیمارى خود درمانده‌اند. همه‌گیر بودن بیمارى نیز، به آنان آرامش بخشیده است تا آنجا که کمبودشان آشکار نمى‌شود، پس به فریب دادن خلق مى‌پردازند و آنان را به کارهایی وامى‌دارند که بیماری‌شان را شدیدتر مى‌کند؛ چراکه درد کشنده همان دنیادوستى است که خود طبیبان را فراگرفته و دیگر توان وادار ساختن مردم‌به‌دوری از آن را ندارند، چون خودشان مورد پرسش خواهند بود «که چرا به دیگران چنین دستور مى‌دهید و خود را فراموش مى‌کنید»؟!

سبحانی یامچی، لختی تامل، ص 85.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

روش تفسیر تجزیه ای و توحیدی

روش تفسیر تجزیه‌ای

در روش تجزیه‌اى، برنامۀ مفسر در چهارچوب خود قرآن تنظیم مى‌شود. در این روش مفسر، آیه به آیۀ قرآن را بر طبق تسلسلى که در تنظیم آیات در مصحف کریم، شکل‌گرفته است، تفسیر مى‌کند، یعنى آیات قرآن را به‌صورت قطعاتى تقسیم کرده، هر قطعه را با افزارهاى مورداطمینان براى تفسیر، از قبیل، ظهور لفظى آیه، روایاتى که در آن مورد رسیده، حکم عقل، با توجه به آیات دیگرى که به این آیه یا آیات، ازآنجاکه مفهوم مشترکى دارند، مربوط مى‌گردد تا آنجا که بتواند پرتوى بر مدلول قطعۀ مورد تفسیر بیفکند و نیز با توجه به سیاق دیگر آیات واقع تحت این سیاق تا با همۀ این خصوصیات در تفسیر خود، موردتوجه قرار گیرند. طبعاً وقتى ما دربارۀ تفسیر تجزیه‌اى بحث مى‌کنیم، مقصود ما امروز کامل‌ترین و گسترده‌ترین صورت پیشرفتۀ آن است، زیرا تفسیر تجزیه‌اى حرکت تدریجى و تاریخى‌اش را از توضیحاتى ساده پیرامون برخى از آیات شروع کرده تا به‌صورت کامل فعلى رسیده و بال و پرش را بر همۀ قرآن گسترده است. تاریخ این روش تفسیر، از عهد صحابه است، تفسیر تجزیه‌اى در آغاز، مشتمل بر شرحى از جزء جزء آیات در مورد برخى از قطعات قرآن بود و گاهى به توضیح کلمات نیز مى‌پرداخت. آنگاه باگذشت زمان نیاز به تفسیر قرآن، همۀ آیات را، فراگرفت تا جایی که مفسرانى مانند ابن ماجه، طبرى و دیگران در کتاب‌های تفسیر خود در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم همۀ قرآن را تفسیر کردند و پیشرفته‌ترین نمونۀ تفسیر تجزیه‌اى را نشان دادند.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

کتاب برگزیده اجلاس 27 نماز

کتاب برگزیده بیست و هفتمین اجلاس سراسری نماز

فهرست برگزیدگان بیست و هفتمین اجلاس سراسری نماز

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

آداب تحصیل

روزى ما در درس مرحوم امام رحمه الله بودیم که در آن جلسه هیچکس حرف نمى‌زند. امام یک مرتبه فرمود: مگر ما مجلس فاتحه برقرار کرده ایم؟ به مصطفى آقازاده شان گفت: مصطفى، حرف بزن، یه سؤالى، جوابى، بله و نه اى، من بدانم که فهمیدید یا نه. کم کم رسم شد و بنا کردند به اشکال کردن. ببینید هر چیزى یک حال و هوایى مى‌خواهد. درس حال و هوا مى‌خواهد، رفتن به درس حال و هوا مى‌خواهد. اگر بنا است فقط بروید وقت گذرانى کنید به جاى آن بروید و در خانه بشینید.

مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائرى مى‌فرمود: هر شاگردى که مى‌خواهد درس را ننویسد درس من نیاید. آیا درس رفتن و ننوشتن هنر است؟ بنده قریب به پنجاه سال است که در قم هستم. آن زمانى که درس مى‌خواندیم همه را یادداشت مى‌کردیم. از بس که بزرگان ما مى‌گفتند بنویسید، بنویسید، درس را یادداشت کنید، فقط ننشینید، مگر موعظه است که بیایى پاى درس بنشینى و  یادداشت نکنى؟

محمد سبحانی یامچی، سیره فرزانگان در کلام آیت الله العظمی علوی گرگانی، ص 19.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

برای هر شغلی لباسی

حاج شیخ عبدالکریم حائرى رحمه‌ الله مى‌فرمود: بعضى از روحانیون حرکت هایى مى‌کنند که روى آن مطالعه نشده و قهراً پیشامدهایى مى‌شود که به لباس آسیب مى‌رساند. آنگاه مى‌فرمودند: کار کردن اشکال ندارد؛اهل علم نیز اگر مى‌خواهند کار کنند، اشکال ندارد و لکن باید بدانند که با لباس اهل علمى نمى‌شود به هر کارى دست بزنند و لزومى ندارد که لباس تنشان باشد و کار کنند.

محمد سبحانی، سیره فرزانگان، ص 68

موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

روش مطالعه

امروزه یکی از نشانه‌های توسعه یافتگی جوامع، میزان توجه افراد آن جامعه به کتاب و کتابخوانی است و محور اساسی رشد و توسعه، تحقیقات است. از سوی دیگر بهره‌های اخروی علم و دانش در رأس تعلیمات دین مبین اسلام قرار دارد تا آنجا که اولین کلام خداوند در هدایت بشر، توصیه به خواندن است.

پیش از هرچیز، باید به خاطر داشته باشید که این شما هستید که باید ذهن خود را جهت دهید و با موضوع مطالعه درگیر کنید. برای این منظور با استفاده از روش «مطالعه متمرکز» که بهترین راه مبارزه با حواس پرتی است، زمینه فعالیت ذهنی پایدار و هدفمند را فراهم کنید.

روش‌های متعددی برای مطالعه بیان شده است. اما یکی از معروف ترین فنون بهسازی حافظه، روش «پس خبا» نام دارد. این روش بدین منظور ابداع شده که توانایی فرد را برای مطالعه و به خاطر سپردن مطالب افزایش دهد. نام این روش «پس خبا» متشکل از حروف اول عنوان پنج مرحله ای آن است. پیش خوانی، سؤال کردن، خواندن، به خود پس دادن و آزمون.

مرحله پیش خوانی، شامل خواندن فهرست مطالب فصل، مرور سریع بر مطالب فصل همراه با توجه ویژه به عناوین بخش‌های اصلی و فرعی آن و خواندن دقیق خلاصه مطالب در پایان فصل است.

در مرحله سؤال کردن، فرد با دقت عنوان‌های اصلی و فرعی را می‌خواند و آنها را به صورت سؤال در می‌آورد.

در مرحله خواندن، هر بخش را به قصد پاسخ دادن به این سؤال‌ها می‌خواند و در مرحله به خود پس دادن، تلاش می‌کند اندیشه‌های اصلی آن بخش را به یادآورد و اطلاعات را از بر بخواند.

دو مرحله سؤال کردن و خواندن تقریباً به طور قطع فرد را وامی دارد هنگام رمزگردانی مطلب به بسط معنایی آن بپردازد و در مرحله به خود پس دادن، مجبور می‌شود، بازیابی را تمرین کند.

مرحله پنجم یا آزمون، پس از به پایان رساندن فصل می‌آید. فرد سعی می‌کند نکات اصلی خوانده‌های خود را به یادآورد و بفهمد که مطالب مختلف چگونه به یکدیگر پیوند می‌خورند. این مرحله بسط معنایی و تمرین اضافی برای بازیابی را بر می‌انگیزد. خلاصه اینکه روش «پس خبا» به سه اصل اساسی بهسازی حافظه استوار است.

این سه اصل عبارتند از: سازماندهی مطلب، بسط معنایی مطلب و تمرین بازیابی.

محمد سبحانی یامچی، هنر سخنرانی، ص176.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

ارکان تبلیغ

در تبلیغات و خطابه‌هایی که صورت می‌گیرد چهار عنصر مشترک یا به تعبیری از چهار رکن اصلی استفاده می‌شود که بدون آنها خطابه ناقص خواهد بود.

هاولند برای رساندن چهار رکن از این جمله استفاده کرد: «چه کسی (منبع پیام) چه چیزی (پیام) را به چه کسی (شنونده) چگونه (کانال انتقال پیام) می‌گوید؟[1]

لاسول[2] نیز این چهار رکن تبلیغ و خطابه را چنین مطرح می‌کند:

1. گوینده و نویسنده پیام کیست؟ (پیام رسان).

2. چه می‌گوید و چه می‌نویسد؟ (پیام)

3. چه وسیله ای برای گفتن و نوشتن به کار می‌رود؟ (وسیله ارتباطی پیام)

4. برای چه کسی می‌گوید و می‌نویسد؟ و تأثیر این گفتن و نوشتن چیست؟ (پیام گیران)[3]

به نظر می‌رسد، تبلیغ و خطابه چنانکه خیلی از متخصصان ارتباطات بیان کرده اند، دارای چهار رکن اصلی و اساسی است:

الف ـ فرستنده (خطیب) به عنوان عامل برقرار کننده ارتباط و مجری گفتار که ستون خیمه سخن بر دوش او نهاده شده است.

ب ـ پیام، متن سخن و کلام که در جریان ارتباط از گوینده به شنونده منتقل می‌شود.

ج ـ وسیله، ابزار برقراری ارتباط.

د ـ گیرنده یا مخاطب، به عنوان قابل، پذیرنده و گیرنده سخن که محور اغراض کلام به او بر می‌گردد.


[1]. روان شناسی اجتماعی، لوک بداره، ترجمه گنجی، ص 96.

. H.Lasswell.2

[3]. روان شناسی اجتماعی، هدایت الله ستوده، ص 203.

محمد سبحانی یامچی، هنر سخنرانی، نشر هستی نما، 1388.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

تاریخچه تبلیغ و خطابه

در زمینه پیدایش خطابه تاریخ مشخصی را نمی‌شود ارائه داد، زیرا از بدو پیدایش بشر خطابه نیز به صورت ابتدایی و ساده بوده است. از آن زمان که مردم به حکم غریزه اجتماعی زیستن هر کجا گرد آمده و آنجا را وطن اتخاذ کردند و با یک زبان به مکالمه و تفاهم پرداختند، با فن خطابه نیز آشنا شدند، به طور کلی تاریخ پر فراز و نشیب جوامع انسانی، گواه این واقعیت است که تبلیغ در همه زمان‌ها همراه انسان بوده و جنبه‌های مختلف مورد نیاز زندگی انسان‌ها اعم از اعتقادی، اجتماعی، اقتصادی و غیره را در برداشته است. به عبارتی تبلیغات پیشینه ای به قدمت خود تمدن دارد. در ویرانه‌های مصر باستان، کاشفان پوسترهایی از پاپیروس[1] پیدا کرده اند که در آن برای باز گرداندن برده‌های فراری جایزه تعیین شده بود. در ویرانه‌های پمپی (شهری در روم باستان) باستان شناسان بر روی دیوارهای خیابان‌ها تبلیغات سیاسی پیدا کرده اند که در آن نوشته بود به سیسرون[2] رای دهید، او دوست مردم است.[3]

دانشمندان باستان شناس در آثار باستانی، نشریاتی متعلق به 1800 قبل از میلاد یافته اند که کشاورزان را به چگونگی افشاندن بذر و برداشت حاصل و مبارزه با آفات نباتی راهنمایی کرده است. این نشریات شباهت زیادی به نشریاتی داشت که وزارت کشاورزی در هریک از کشورهای پیشرفته برای توجیه کشاورزان دارد.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت

بسم الله الرّحمن الرّحیم

خداوند جلّ و علا را سپاس میگزارم که با هدایت و توفیق او تلاش نظام‌مند چند هزار تن از صاحب‌نظران و استادان دانشگاهی و حوزوی و فرزانگان جوان برای طرّاحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت پس از هفت سال در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی به نتیجه رسید. این سند، اهمّ مبانی و آرمانهای پیشرفت را تدوین کرده و افق مطلوب کشور را در پنج دهه‌ی آینده ترسیم و تدابیر مؤثّر برای نیل به آن را طرّاحی کرده است که با تحقّق آن، که کاری عظیم و دشوار امّا ممکن و شیرین است، کشور راه پیشرفت را خواهد پیمود و طلیعه‌ی مبارک تمدّن نوین اسلامی ایرانی در زیست‌بوم ایران رخ خواهد نمود. ان‌شاءالله.
اکنون با تقدیر از متفکّران و استادان و صاحب‌نظرانی که طرّاحی این سند مهم و مدیریّت تهیّه‌ی آن را بر عهده داشته‌اند، مقرّر میدارد:

۱- مجمع تشخیص مصلحت نظام سند پیوست را بعنوان چارچوب بالادستی سیاست‌های کلی مورد ملاحظه قرار دهد و پیشنهادهای تکمیلی برای حصول اطمینان از کفایت آن را در جایگاه یادشده ارائه کند و پس از ابلاغ نسخه نهایی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، سیاست‌های کلی نظام را برای انطباق با الگو بازنگری نماید.

۲- مجلس شورای اسلامی با نگاه ملی به بررسی سند حاضر بپردازد و نکات ضروری برای ارتقای آن را بعنوان سند بالادستی قوانین برنامه‌ای کشور پیشنهاد نماید و تمهیدات لازم را برای تهیه و تصویب طرح‌ها و لوایح برنامه‌ای در چارچوب نسخه نهایی آن مقرر سازد.

۳- دولت فارغ از ملاحظات زودگذر، این سند را از جهت قابلیت اجرا و تحول‌آفرینی بررسی نماید و پیشنهادهای عملی برای ارتقای آن را ارائه دهد. از ذخیره مدیریتی و کارشناسی دولت در مرکز و استانها برای این منظور استفاده شود.

۴- شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی در حیطه وظایف خود به بررسی و ارائه پیشنهاد نسبت به این نسخه از الگو بپردازند.

۵- دانشگاهها و حوزه‌های علمیه و صاحب‌نظران این سند را عمیقاً بررسی نمایند و با ارائه پیشنهادهای مشخص برای ارتقای آن بیش از پیش در ترسیم هدف و مسیر پیشرفت کشور مشارکت جویند.
موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

حجاب و نقض آزادی

شبهه

چرا اقلیت‌های دینی که حجاب برای آن‌ها واجب نیست باید در جمهوری اسلامی ایران حجاب را رعایت کنند؟!آیا این ناقض آزادی در دین است!!!

پاسخ

بر اساس نظام فکری اسلام تحمیل دین بر دیگران نه ممکن است و نه سودمند و جایز! قرآن به صراحت می‌گوید "لاَ إِکراه فِی الدّینِ قَد تَبَیَّنَ الرُشدُ مِنَ الغَیِّ" یعنی در دین اکراه نیست راه حق و رشد از راه باطل و گمراهی جدا شده است.(1) بنابراین در جامعه اسلامی، اصل آزادی دینی امری پذیرفته شده است. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: هر گروهی که به دینی معتقدند، احکام آن دین بر آنان ثابت خواهد شد.(2 ) به عنوان مثال در اسلام آزادی اقلیت‌های دینی در مسائل ازدواج، ارث، وصیّت، ملکیّت و سائر احکام دینی به رسمیت شناخته شده است.(3 ) اقلیت‌های دینی می‌توانند حتی آن چه را که مسلمان مالک نمی‌شود، مالک شوند و هیچ کس حق ندارد آنان را از تملّک این اشیا باز دارد، گرچه در اسلام، ملکیّت آن اشیا پذیرفته شده، نباشد.(4)  امنیّت و حمایت از غیر مسلمانانی که در تابعیّت حکومت اسلامی‌اند و در محدوده حکومت اسلامی سکونت دارند، از وظائف دولت اسلامی است.(5) بنابراین امنیت دین‌داری، برای آنان یک اصل اجتناب‌ناپذیر حقوقی است.

قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز در اصل سیزدهم، ادیان دیگر را به رسمیت شناخته و آنان را در انجام مراسم دینی خود آزاد می‌داند و مقرر می‌دارد:

موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

احکام تحصیل و پایان نامه و...

رهبری

حضرت آیت الله العظمی خامنه ای

به استفتائاتی پیرامون مباحث علم پاسخ گفتند که

تقدیم حضور علاقمندان می گردد.

* احکام تحصیل

- مفید ترین تخصص برای اسلام

س۱. امروزه کدام‌یک از تخصص های علمی برای اسلام و مسلمین مفیدتر است؟

ج. شایسته است که علما و اساتید و دانشجویان دانشگاه‌ها به همه ‌ی تخصصهای علمی مفیدی که مورد نیاز مسلمانان است اهتمام بورزند تا از اجانب به‌خصوص دشمنان اسلام و مسلمین بی‌نیاز شوند و تشخیص مفیدترین آن‌ها با مسئولین ذی ‌ربط با درنظر گرفتن شرایط موجود می ‌باشد.

 

- سستی و تنبلی

س۲. سستی و تنبلی در تحصیل علم و تلف کردن وقت چه حکمی دارد؟ آیا حرام است؟

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

عدم تحریف قرآن

عدم تحریف قرآن (القرآن الکریم و روایات المدرستین، علامه مرتضی عسکری، جلد 3)

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

موضوعات همایش 12(قرآن کریم و ایمان به وعده های الهی)

موضوعات دوازدهمین همایش بین المللی پژوهش های قرآنی با موضوع

«قرآن کریم و ایمان به وعده های الهی»

سایت همایش: iqro.ir

آخرین مهلت ارسال مقالات: پایان آذرماه 97

 

محور اول - مفاهیم و مبانی نظری ایمان به وعده های الهی

1. معنا شناسی ایمان به وعده های الهی در آیات و روایات

2. بررسی حوزه های معنایی وعد و وعید در آیات و روایات

3. بررسی سبک شناختی اسلوب وعده در آیات و روایات

4. اهمیت و ضرورت ایمان به وعده های الهی در آیات و روایات

5. تخلف ناپذیری وعده ­های الهی در آیات و روایات

6. سنت­ های الهی در آیات و روایات

7. ویژگی های وعده های الهی در آیات و روایات

8. شاخصه های ایمان به وعده های الهی در آیات و روایات

9. گونه شناسی و مصادیق وعده­های الهی در آیات و روایات (مورد پژوهی...)

10. مصادیق تحقق وعده­ های الهی در آیات و روایات

11. بررسی مصادیق تحقق وعده های الهی در دنیای معاصر (مورد پژوهی: در حوزه مبارزه با استکبار، انقلاب اسلامی ایران، مبارزه گروه های مقاومت و...)

12. تبیین الگوی مهندسی فرهنگی مبتنی بر بسامد وعده های الهی در قرآن و روایات

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

روز مباهله روز عظمت عینی شیعه

مباهله بنا به دستور خدا بوده؛ «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ» «هر گاه بعد از آگاهی که(در باره مسیح) به شما رسید، بازکسانى به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم» (آل عمران /۶۲)

بنا شده ؛ پیامبر و اهل بیت(ع)، که در یک سوی قرار دارند و مسیحیت بنی نجران که در سوی دیگرند، و از خدای متعال طلب نزول لعنت و عذاب بر فرقه و مدعای باطل و کاذب کنند!
اما؛ صبحگاهان مسیحیت پیام دادند که؛ شما را پذیرفتیم و شما لطفا؛ از مباهله صرف نظر فرمایید .
چرا نباید از این حادثه معظم غفلت کنیم؟
چون:
اولا: نشانه ماندگارِ عظمت اسلام در برابر مسیحیت است. چون مسیحیت با پذیرش حقانیت اسلام، از پیامبر درخواست عدم تحقق مباهله را کردند و پیامبر هم پذیرفت.
ثانیا : تصدیق عملی و تایید میدانی خدای متعال نسبت به اهل بیت(ع) است.
بدین معنا که خدای متعال، پیامبر و اهل بیت(ع) ایشان را در مقام ظهور و تحقق فضیلت عینی و خارجی بخشید .
صدها آیه در فضیلت اهل بیت(ع)؛ در مقام علم و اعتقاد است.
اما در مباهله، خدای سبحان فضیلت اهل بیت را، به صورت میدانی و عینی به همگان نمایان نمود.
و این ادعای ما شیعیان نیست، بلکه اهل سنت از محدثین بنامشان مانند؛ ثعلبی و کلبی تا جناب زمخشری بر اساس روایت "صحیح مسلم" (ج۱۸۷۱/۴) به آن باور دارند .

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

حواله به امام حسین

حواله به امام حسین

آیت‌الله سید عباس کاشانى مى‌گفت:

روزى علّامه امینى را به همراه آیت‌الله سیّد مصطفى کشمیرى «عموى آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیرى» در نجف اشرف زیارت کردم. آقاى کاشانى از قول علّامه گفت: هنگامی‌که به فصل ششم «الغدیر» رسیدم به بعضى احادیث و روایات مهم کتاب ربیع الابرار زمخشرى احتیاج پیدا کردم. این کتاب قبلاً خطى و کمیاب بود و تنها ٣ نسخه خطى از آن وجود داشت. یکى از آن‌ها نزد امام یحیى در یمن، دومى در کتابخانه طاهریه دمشق و نسخه سوم نزدیکى از آیات عظام در نجف اشرف بود که پس از وفاتش کتابخانه به فرزندش به ارث رسیده بود. به آنجا رفتم تا کتاب ربیع الابرار را به مدّت ٣ روز امانت بگیرم. امتناع کرد به او گفتم: آیا دو روز امانت مى‌دهى؟ بازهم امتناع کرد و حتّى براى یک روز هم امانت نداد. به او گفتم:٣ ساعت چطور؟ امتناع ورزید. تا اینکه به او گفتم: اجازه بده تا آن‌ها در خانه‌ات مطالعه کنم بازهم قبول نکرد و سرباز زد. متحیّر ماندم. خدایا چه کنم! به کجا بروم. به نزد مرجع دینى سید ابوالحسن اصفهانى رفتم تا شفیع من در امانت کتاب باشد او هم قبول نکرد. سپس به نزد آیت‌الله محمدحسین کاشف الغطاء رفتم تا آن‌ها به عاریت بگیرم. او هم مانع از این شد تا من، آن کتاب را مطالعه کنم. یأس عجیبى مرا فراگرفت. به حرم مطهر رفتم و به امیرالمؤمنین علیه السّلام شکایت کردم سپس باهم و غم بسیار به منزل رفتم. پس از شب‌زنده‌داری مختصرى به خواب رفتم. در عالم خواب موفق به زیارت حضرت امیر علیه السّلام شدم. به او شکایت حالم را کردم، امام به من گفت: جواب درخواستت نزد فرزندم «حسین علیه السّلام» است.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

ولایتعهدی امام رضا

چرایی ولایت‌عهدی امام رضا علیه السلام از زبان مأمون

مأمون در برابر اعتراضی که از سوی هوا خواهان حکومت عباسی در مسئله ولایتعهدی امام رضا علیه السّلام به او شد، مطالبی را بیان کرد که خطوط اصلی سیاست خود را روشن کرد.

مأمون گفت: این مرد کارهای خود را از ما پنهان کرده و مردم را به امامت خود می‌خواند. ما او را بدین‌جهت ولیعهد قراردادیم که مردم را به خدمت ما خوانده و به سلطنت و خلافت ما اعتراف نماید و در ضمن، فریفتگانش بدانند که او آن‌چنان‌که ادّعا می‌کند نیست و این امر (خلافت) شایسته ما است نه او و همچنین ترسیدیم اگر او را به حال خود بگذاریم در کار ما شکافی به وجود آورد که نتوانیم آن را پرکنیم و اقدامی علیه ما بکند که تاب مقاومتش را نداشته باشیم. اکنون‌که با وی این رویّه را پیش‌گرفته و در کار او مرتکب خطا شده و خود را با بزرگ کردن او در لبه پرتگاه قرار داده‌ایم، نباید در کار وی سهل‌انگاری کنیم، بدین‌جهت باید کم‌کم از شخصیت و عظمت او بکاهیم تا او را پیش مردم به صورتی درآوریم که ازنظر آن‌ها شایستگی خلافت را نداشته باشد، سپس درباره او چنان چاره‌اندیشی کنیم که از خطرات او که ممکن بود متوجه ما شود جلوگیری کرده باشیم... «فَقَالَ الْمَأْمُونُ قَدْ کَانَ‏ هَذَا الرَّجُلُ‏ مُسْتَتِراً عَنَّا یَدْعُو إِلَى نَفْسِهِ فَأَرَدْنَا أَنْ نَجْعَلَهُ وَلِیَّ عَهْدِنَا لِیَکُونَ دُعَاؤُهُ لَنَا وَ لِیَعْتَرِفَ بِالْمُلْکِ وَ الْخِلَافَةِ لَنَا وَ لِیَعْتَقِدَ فِیهِ الْمَفْتُونُونَ بِهِ أَنَّهُ لَیْسَ مِمَّا ادَّعَى فِی قَلِیلٍ وَ لَا کَثِیرٍ وَ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَنَا مِنْ دُونِهِ وَ قَدْ خَشِینَا إِنْ تَرَکْنَاهُ عَلَى تِلْکَ الْحَالَةِ أَنْ یَنْفَتِقَ عَلَیْنَا مِنْهُ مَا لَا نَسُدُّهُ وَ یَأْتِیَ عَلَیْنَا مِنْهُ مَا لَا نُطِیقُهُ وَ الْآنَ فَإِذْ قَدْ فَعَلْنَا بِهِ مَا فَعَلْنَاهُ وَ أَخْطَأْنَا فِی أَمْرِهِ بِمَا أَخْطَأْنَا وَ أَشْرَفْنَا مِنَ الْهَلَاکِ بِالتَّنْوِیهِ بِهِ عَلَى مَا أَشْرَفْنَا فَلَیْسَ یَجُوزُ التَّهَاوُنُ فِی أَمْرِهِ وَ لَکِنَّا نَحْتَاجُ أَنْ نَضَعَ مِنْهُ قَلِیلًا قَلِیلًا حَتَّى نُصَوِّرَهُ عِنْدَ الرَّعَایَا بِصُورَةِ مَنْ لَا یَسْتَحِقُّ لِهَذَا الْأَمْرِ ثُمَّ نُدَبِّرَ فِیهِ بِمَا یَحْسِمُ عَنَّا مَوَادَّ بَلَائِه‏»

ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۷۰، باب ۴۱

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

تواضع محمد بن مسلم

تواضع محمد بن مسلم

محمد بن مسلم چنان‌که در کتاب‌هاى رجال آمده از اعاظم اصحاب حضرت امام باقر و حضرت امام صادق علیهماالسلام و از راویان حدیث و بسیار مورداطمینان و انسانى عادل است که روایات اهل‌بیت او را جزء مقربان و صدیقان دانسته‌اند.

ابونصر مى‌گوید: از عبدالله بن محمد بن خالد درباره‌ى محمد بن مسلم پرسیدم؟ گفت: مردى بسیار بزرگوار ولى ازنظر مال دنیایى تنگدست بود، امام باقر علیه‌السلام به او فرمود: اى محمد! فروتنى پیشه کن. زمانى که به کوفه بازگشت ظرفى بافته‌شده از نى که معمولاً در آن خرما مى‌ریختند پر از خرما با ترازویى برداشت و کنار در مسجد جامع نشست و صدایش را به خرمافروشى بلند کرد.

عشیره‌ى او نزدش آمدند و گفتند: با این کارى که پیشه کرده‌اى ما را رسوا ساختى این کار در شأن تو و قبیله‌ى ما نیست. گفت مولایم حضرت باقر علیه‌السلام مرا به یکى از خصلت‌هاى اخلاقى و حسنات نفسى که تواضع است فرمان داده و من هرگز با پیشوا و رهبر الهى‌ام مخالفت نمى‌ورزم و اینجا را ترک نمى‌کنم تا از فروش همه‌ى خرما آسوده شوم. قبیله‌اش به او گفتند: اکنون‌که براى خود از شغل و کسب چاره‌اى نمى‌بینى، پس در میان بازار آسیاب داران برو و آسیاب و شترى براى آسیا کردن گندم و جو آماده کن.

سبحانی، محمد، لختی تامل،ص 92

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

ثوبان صحابی رسول خدا

ثوبان صحابی رسول خدا

یکى از صحابه پیامبر صلی‌الله علیه و آله به نام «ثوبان‏» که نسبت به حضرت محبت و علاقه شدیدى داشت، روزى باحال پریشان خدمتش رسید، پیامبر صلی‌الله علیه و آله از سبب ناراحتى او سؤال نمود، در جواب عرض کرد: زمانى که از شما دور مى‏شوم و شمارا نمى‏بینم ناراحت مى‏شوم، امروز در این فکر فرورفته بودم که فرداى قیامت اگر من اهل بهشت باشم، مسلماً در مقام و جایگاه شما نخواهم بود و بنابراین شمارا هرگز نخواهم دید و اگر اهل بهشت نباشم که تکلیفم روشن است و بنابراین درهرحال از درک حضور شما محروم خواهم شد، بااین‌حال چرا افسرده نباشم؟! آیه‏هاى 69-70 سوره نساء[1] نازل شد و به این‌گونه اشخاص بشارت داد که افراد مطیع پروردگار در بهشت نیز هم‌نشین پیامبران و برگزیدگان خدا خواهند بود، سپس پیامبر ص فرمود: به خدا سوگند، ایمان مسلمانى کامل نمى‏شود مگر اینکه مرا از خود و پدر و مادر و همه بستگان بیشتر دوست دارد و در برابر گفتار من تسلیم باشد.[2]

قَالَ سَیِّدُنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله‏: ثَمَانُ خِصَالٍ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ أُمَّتِی حَشَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى مَعَ جُمْلَةِ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ قِیلَ وَ مَا هِیَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَنْ زَوَّدَ حَاجّاً أَوْ أَغَاثَ مَلْهُوفاً أَوْ أَعْتَقَ مَمْلُوکاً وَ رَبَّى یَتِیماً وَ أَهْدَى ضَالًّا وَ أَطْعَمَ جَائِعاً وَ أَرْوَى عَطْشَاناً وَ صَامَ یَوْماً شَدِیدَ الْحَرِّ؛ روایت‌شده از رسول خدا که فرمود: هشت خصلت است که هر کس از امّت من به آن‌ها عمل کند حق‌تعالی محشور گرداند او را با پیغمبران و صدیقان و شهیدان و صالحان عرضه داشتند یا رسول‌الله آن هشت خصلت کدم است. فرمود: کسى که زاد و توشه دهد حجّ‏ کننده را به فریاد رسد بیچاره را که فریادرس طلبد بنده‏اى آزاد کند یتیمى را تربیت کند گمراهى را هدایت کند گرسنه‏اى را سیر کند تشنه‏اى را سیراب نماید روزه بگیرد روزى که هوا سخت گرم باشد.[3]

قَالَ علی علیه‌السلام:‏ مَنْ بَکَى مِنْ ذَنْبٍ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ بَکَى خَوْفَ النَّارِ أَعَاذَهُ اللَّهُ مِنْهَا وَ مَنْ بَکَى شَوْقاً إِلَى الْجَنَّةِ أَسْکَنَهُ اللَّهُ فِیهَا وَ کَتَبَ لَهُ أَمَاناً مِنَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ وَ مَنْ بَکَى مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَ‏ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً؛ حضرت علی علیه‌السلام فرمود: هر کس بر گناهى اشک ریزد خدا او را بیامرزد و هر کس از ترس آتش گریه کند خدا او را از آتش نگه دارد و هر کس به عشق بهشت گریه کند خدا او را در بهشت جاى دهد و او را از سختى روز قیامت ایمن کند و هر کس از خوف خدا گریه کند خدا او را با پیامبران و راست‌گویان و شهیدان و مردمان شایسته برانگیزاند و محشور کند و نیکو همراهانید پیامبران و شهدا و صالحین.[4]



[1]. «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً - ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ عَلِیماً؛ و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز) همنشین کسانى خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنها تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و شهداء و صالحان و آنها رفیقهاى خوبى هستند. این موهبتى است از ناحیه خدا و کافى است که او (از حال بندگان و نیات و اعمال آنها) آگاه است.» سوره نساء آیات 69-70

[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص 459.

[3]. کراجکى، محمد بن على، معدن الجواهر و ریاضة الخواطر، ص 62.

[4]. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 97.

سبحانی، محمد ، لختی تامل، ص 99

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

بخل ورزی در علم

 ابن مسکویه می‌نویسد:

بخل ورزیدن و بذل علم ننمودن به یکى از چند چیز می‌شود:

یکى کم‌سوادی و قصور علم کسى که مایه علمى وى کم است می‌ترسد اگر مشغول تدریس و تعلیم گردد رسوا شود و چیزى از وى سؤال شود و از جواب عاجز ماند و مردم بفهمند که وى فاقد علم و معرفت است و خود را به‌ظاهر بزى علماء درآورده و منزلت و مقام وى در نظر جهان کم شود.

 و دیگر کسی که غرض از علم تفوق و برتری نزد عوام است می‌خواهد متفرد در این منصب باشد تا آنکه نفوذ او بیشتر و توجه مردم بوى زیادتر گردد؛ و گاهى حسد مانع می‌گردد و بازمی‌دارد وى را از نشر علوم و می‌خواهد این نعمت از مختصات خود او باشد.

یا آنکه علم را سرمایۀ کار و کسب و معاش خود قرار داده می‌ترسد کسانى دیگر نیز داراى همین علم گردند و راه کسب وى بسته شود. و چه بسیار اشخاصى یافت می‌شوند که نسبت به دیگران نیز بخل مى‌ورزند و علما را در افشاء علم و استفاده رساندن به دیگران منع می‌کنند و آن‌ها را ملامت و سرزنش می‌نمایند و نمی‌گذارند دیگران را از علم خود برخوردار سازند حتى آنکه بعضى بخالت و لئامت را بجایی می‌رسانند که اگر کتاب‌های خوب و نفیسى به دستشان آمد پنهان می‌کنند که دیگران از آن‌ها استفاده ننمایند و این اخلاق فاسد نه‌تنها به دوستی زیان می‌رساند بلکه تولید دشمنى و عداوت نیز می‌کند.

سبحانی، محمد، لختی تامل، تبریز، انتشارات آکادمیک، 1395، ص 64.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

وصیت سید مرتضی

سید مرتضی در وصیت خود چنین آورده است:

 (تمام نمازهای واجب مرا که در طول عمرم خوانده‌ام به نیابت از من دوباره بخوانید) وقتی این سخنان از ایشان نقل شد نزدیکان و اطرافیان شگفت‌زده شدند و پرسیدند چرا؟! شما که فردی وارسته بودید و اهمیت فوق‌العاده‌ای به نماز می‌دادید، علاقه‌مند و عاشق نماز بودید و همیشه قبل از فرارسیدن وقت نماز وضو گرفته، آماده می‌شدید تا وقت نماز فرارسد، حال چه شد که این‌گونه وصیت می‌کنید؟!

سید در پاسخ فرمود:

آری من علاقه‌مند به نماز بلکه عاشق نماز و راز و نیاز با خالق خود بودم و از راز و نیاز هم لذت فراوان می‌بردم، ازاین‌رو همیشه قبل از فرارسیدن وقت نماز لحظه‌شماری می‌کردم تا وقت نماز برسد و این تکلیف الهی را انجام دهم و به دلیل همین علاقه شدید و لذت از نماز، وصیت می‌کنم که تمام نمازهای مرا دوباره بخوانید زیرا تصور من این است که شاید نمازهای من صد در صد خالص برای خدا انجام نگرفته باشد بلکه درصدی از آن‌ها به خاطر لذت روحی و معنوی خودم به انجام رسیده باشد! پس همه را قضا کنید چون اگر یک درصد از نماز هم برای غیر خدا انجام‌گرفته باشد شایسته درگاه الهی نیست و می‌ترسم به همین سبب اعمال و راز و نیازهای من موردپذیرش خدای منان قرار نگیرد. 

سبحانی، محمد، لختی تامل، تبریز، انتشارات آکادمیک، 1395، ص 241.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

نکته هایی درباره احیاء شب قدر

"ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم و تو چه می دانی که شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است. فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگار خود برای تقدیر هر کاری نازل می شوند. آن شب انباشته از سلامت [و برکت و رحمت ] تا طلوع صبح است." (1)


ماه مبارک رمضان در میان ماههای دیگر سال از شرافت و عظمت ویژه ای برخوردار است؛ ماهی که در آن شب قدر و نزول قرآن قرار گرفته است. سعادتمند و خوشبخت کسی است که بتواند با سلامتی و معرفت این ماه و به ویژه شب های قدر را درک کرده، از فیوضات آن بهره مند شود.

در این مقاله مطالبی را در قالب چند نکته خدمت خوانندگان گرامی ارائه می نمایم:

1. برای اینکه از شبها و روزهای ماه مبارک رمضان استفاده وافی شود، لازم است ارزش و اهمیت این ماه برای مخاطبین مشخص گردد. سیره بزرگان به تأسی از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله بر این بود که قبل از فرارسیدن ماه مبارک رمضان، خطبه ای ایراد می نمودند و ارزش و اهمیت این ماه و شبهای قدر را برای مردم بیان می کردند؛(2) به طوری که همه مشتاق فرا رسیدن این ماه عزیز می شدند. پس لازم است مبلغان گرامی از ماه شعبان المعظم شروع کنند و در فرصتهای به دست آمده از ویژگیها و فضایل ماه مبارک رمضان و شب قدر صحبت کنند.
به عنوان مثال، ذکر نکاتی چون موارد ذیل برای تذکر مفید است:
الف. خیلی ها هستند که برای خود روزی را مشخص کرده اند که به عنوان سال خمسی(3) محسوب می شود. اولیای الهی نیز اوّل ماه مبارک رمضان را سال معنوی برای خود انتخاب می کنند تا حساب اعمال و رفتارهای یکساله خود را مشخص کنند و اگر اعمال خوب بوده، شکر الهی را به جای آورند و اگر رضایت بخش نبوده، به درگاه ربوبی استغفار کنند. (4)
ب. خیلی از اولیای الهی و بزرگان بوده اند که اهتمام ویژه ای داشتند تا بتوانند شبهای قدر را درک کنند. بدین منظور، برخی از بزرگان، یکسال تمام را از سر شب تا به صبح شب زنده داری می کردند تا موفق به درک شب قدر شوند. (5)
ج. طبق فرمایش پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه وآله این ماه، ماهی است که همه به مهمانی خداوند دعوت شده اند؛ ماهی که حتی خواب روزه داران عبادت محسوب می شود؛ اگر نمازی خوانده شود، هفتاد برابر ثواب دارد؛ اگر آیه ای از قرآن تلاوت شود، ثواب ختم قرآن دارد و... که در خطبه شعبانیه به صورت مفصل آمده است. (6)

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

روز بزرگداشت ملاصدرا

شرط ملاصدرا برای شاگرد پروری

از تمام قسمت‌هاى ایران براى استفاده از درس ملاصدرا به شیراز مى‌رفتند و استاد، شاگرد را نمى‌پذیرفت مگر این که شاگرد چهار شرط‍‌ را بپذیرد و بدان عمل نماید:

اول - در صدد تحصیل مال نباشد مگر به اندازۀ تأمین معاش.

دوم - در صدد تحصیل مقام نباشد.

سوم - معصیت نکند.

چهارم - تقلید  ننماید.(بى‌جا و کورکورانه و بدون بصیرت)

اگر شاگرد این چهار شرط‍‌ را مى‌پذیرفت و به آن عمل مى‌کرد، ملاصدرا موافقت مى‌نمود که او را در مدرسۀ خویش بپذیرد و در جرگۀ شاگردان بنشاند و گر نه به او مى‌گفت که از آن مدرسه برود و در جاى دیگر تحصیل کند.

ملاصدرا مى‌گفت: محال است کسى که در صدد تحصیل مال باشد بتواند تحصیل علم نماید و تحصیل مال دنیا و تحصیل علم دو عمل متخالف است که با هم قرین نمى‌شود.

کسى که در طول دراز مى‌شود، عرض و ضخامت او کم خواهد شد و به همین قیاس کسى که در صدد تحصیل مال باشد، گر چه ممکن است توانگر شود اما به طور حتم از تحصیل علم باز مى‌ماند و مال دارانى که عالم جلوه کنند متظاهر به علم و ریاکار هستند. (معاشرت، ص 290)

دو شرط حکمت عملی

پس از این که اولین جلسه‌اى که ملاصدرا در درس میرداماد شرکت جسته بود پایان یافت، میرداماد وى را با خود به کنارى برده، گفت:

اى محمد! من امروز گفتم کسى که مى‌خواهد حکمت را تحصیل کند، باید حکمت عملى را تعقیب کند و اینک به تو مى‌گویم که حکمت عملى در درجۀ اول دو چیز است:

یکى به انجام رسانیدن تمام واجبات دین اسلام؛

و دوم پرهیز از هر چیزى که نفس بوالهوس براى خوشى خود مى‌طلبد. (معاشرت،ص 289)

انصاریان، حسین، معاشرت، قم، دارالعرفان، 1388.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

گناه مضاعف عامل منکر

جوادی آملیامر به معروف و نهی از منکر غیر از تعلیم است غیر از تبلیغ است غیر از تألیف است غیر از موعظه است غیر از ارشاد است غیر از «تنبیه الغافلین» است، اینها هر کدام بحث خودشان را دارند. اگر کسی غافل است، تنبیهِ غافل امر به معروف نیست؛ اگر کسی جاهل هست تعلیمِ جاهل امر به معروف نیست؛ اگر کسی معذور است توجه دادن به او امر به معروف نیست. پس تعلیم و تبلیغ و ارشاد و موعظه و اینها هر کدام باب خاص خودشان را دارند؛ اما امر به معروف آن است که شخصی عالماً عامداً دارد گناه می‌کند، این دیگری که به او دستور می‌دهد دارد امر می‌کند نه تعلیم، نه تنبیه، نه ارشاد، بلکه فرمان می‌دهد. براساس آیه‌ ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ این شخص ولایت دارد، معلّم نیست مبلّغ نیست مرشد نیست، ولیّ است؛ لذا اگر کسی حرف او را گوش نداد دو تا گناه کرد: یکی اینکه آن کار خلاف را انجام داد؛ دیگر اینکه حرف ولیّ خودش را گوش نداد. اگر کسی عفاف را، حجاب را رعایت نکرد، عالماً عامداً رعایت نکرد. دیگری دارد امر به معروف می‌کند به عنوان ولیّ دارد امر به معروف می‌کند، نه به عنوان معلّم، یا مُرشد، یا مُبلّغ. او اگر بی‌اعتنایی کرد و حرف این را گوش نداد، دو تا گناه کرد: یکی به ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ عمل نکرد؛ دیگر ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ را عمل نکرد. اگر پسری ـ معاذالله ـ نماز نمی‌خواند یا نخواند، پدر به عنوان امر به معروف دارد دستور می‌دهد، اگر این حرف پدر را که دارد امر به معروف می‌کند نه از جایگاه پدری و گرنه ممکن است او سه مشکل داشته باشد. اگر دستور او را انجام نداد، دو تا گناه کرد: یکی ﴿فَأَقِیمُوا الصَّلاَةَ را اطاعت نکرد؛ دیگر اینکه به حرف ولیّ خود ـ نه پدر، چون او آمر به معروف است ـ عمل نکرد. امر به معروف چیز دیگری است، یک کتاب دیگری در فقه دارد، زیر مجموعه جهاد است. آن شخص باید مؤتمر باشد به این؛ منتها یک ولایت متقابل است. زن نسبت به زن، مرد نسبت به مرد، زن نسبت به مرد، مرد نسبت به زن در نظام اسلامی این طور است: ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ؛ نه «بعضهم معلّمین بعض» یا «مبلّغین بعض»؛ آنها حسابشان جداست؛ لذا جریان امر به معروف و نهی از منکر زیر مجموعه عنوان ولایت است.

برگرفته از بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء، درس اخلاق 13/02/97

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

فواید کتاب


روز بزرگداشت مرحوم شیخ کلینی و روز اسناد ملی و میراث مکتوب است


از آنجا که نوشتن نوعى عبادت محسوب مى‌شود، علاوه بر آثار دنیوى، از اثرات اخروى نیز برخوردار است.از این رو آثار نوشتار به دو بخش اثرات دنیوى و اثرات اخروى قابل تقسیم است. 

الف. اثرات دنیوى 

1. بقاء علم و جلوگیرى از نابودى آن

علم و دانش بدون نوشتار از بین مى‌رود و عالمى که علم خود را مکتوب نکرده باشد، با مرگش از علم او هم اثرى باقى نمى‌ماند، جز آنچه که به شاگردانش منتقل کرده است و آنها نیز اگر علم خود را مکتوب نکنند، همان سرنوشت را در انتظار دارند. رسول کرم صلى الله علیه و آله به اصحاب فرمودند: «قَیِّدُوا الْعِلْمَ‌ قیلَ‌ وَ ما تَقْییدُهُ‌ قال: کِتابَتُهُ‌« علم را به زنجیر درآورید. عرض کردند: چگونه‌؟ فرمود: به واسطه نوشتن.(بحار الانوار، ج2، ص152)

نیز فرموده است: «اُکْتُبُوا الْعِلْمَ‌ قَبْلَ‌ ذَهابِ‌ الْعُلَماءِ،وَ انَّما ذَهابُ‌ الْعِلْمِ‌ بِمَوْتِ‌ الْعُلَماءِ» علم را قبل از مرگ علماء بنویسید، زیرا با مرگ آنها علم نیز از دست می رود.(کنز العمال، 28733)

2. عدم نگرانی از زائل شدن علم

دومین اثر نوشتار، این است که عالم نگران زائل شدن علم نخواهد شد و خیال وى از این جهت آسوده است. لذا حالت اضطراب و ناراحتى نسبت به از بین رفتن علم مرتفع مى‌شود. پیامبر مکرم اسلام هرگاه آیه‌اى از قرآن بر وى نازل مى‌شد، همراه فرشته وحى، زبانش را حرکت مى‌داد و تکرار مى‌نمود تا مبادا چیزى از آن از خاطر مبارکش زائل شود. خداوند متعال در سوره قیامت که بحث از معاد و کیفیت حشر و نشر انسان‌ها و وحشت حاصله از آن مى‌کند، در یک جملۀ معترضه به پیامبرش مى‌فرماید: «لا تُحَرِّکْ‌ بِهِ‌ لِسانَکَ‌ لِتَعْجَلَ‌ بِهِ‌*انَّ‌ عَلَیْنا جَمْعَهُ‌ وَ قُرْآنَهُ‌*فَاِذا قَرَأناهُ‌ فَاتَّبِعْ‌ قُرْآنَهُ‌*ثُمَّ‌ انَّ‌ عَلَیْنا بَیانَهُ‌« (سوره قیامت، آیات 16-19) این آیات مفهم این نکته است که پیامبر مکرم صلى الله علیه و آله نگران فراموش شدن آیات بودند و خداوند متعال به وى تضمین عدم فراموشى اعطاء مى‌فرماید.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

مقام اهل خوف و خشیت

منصور عمار رحمه اللَّه گفت: وقتى در خرابه‏اى شدم جوانى را دیدم در نماز عین خوف و خشیة گشته گویى دوزخ در پیش او بود و قیامت بر قفاى او، صبر کردم تا از نماز فارغ گشت، آن گه بر وى سلام کردم و گفتم: اى جوان دوزخ صخره‏یى‏اى و زیر آن صخره وادیى است که آن را لظى گویند، زندان عاصیان و مجرمان است، جوان چون این سخن بشنید آوازى از وى بیامد بیفتاد و بیهوش گشت چون با هوش آمد گفت: اى جوانمرد هیچ تواند بود که شربتى دیگر دهى این خسته کوفته را؟ این آیت بر خواندم که: وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ، جوان نعره بزد و کالبد خالى کرد، چون او را بر مغتسل نهادند. بر سینه وى خطّى دیدم نبشته: فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ، خواستم که میان دو ابروى وى دهانى نهم، خطى دیگر دیدم نبشته که: فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ‏، پس چون او را دفن کردند همان شب او را بخواب دیدم در فردوس جامه‏اى سبز پوشیده بر مرکب نور نشسته تاج عزّ بر سر نهاده گفتم: اى جوان حق جل جلاله با تو چه کرد؟

گفت: فعل بى ما فعل بشهداء بدر و زادنى- با من همان کرد از نواخت و کرامت که با شهیدان بدر کرد و زیادت از آن، گفتم: سبب چه بود که نواخت تو بر نواخت ایشان زیادت کرد؟ گفت: لانّهم قتلوا بسیف الکفار و قتلت بسیف الجبار، یعنى- الخوف و الخشیة.

میبدى، احمد بن محمد، کشف الاسرار و عدة الابرار ، امیر کبیر، 1371 ه.ش، ج18، ص115.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

نماز و نسل جوان

صاحب تفسیر الکاشف می نویسد:

بسیارى از جوانان نسل حاضر، به دین و پیروان آن اهمّیت نمى‏دهند. برخى از آنان آشکارا مى‏گویند: ماوراى طبیعت، چیزى وجود ندارد. برخى دیگر مى‏گویند:

ماوراى طبیعت گرداننده حکیمى وجود دارد؛ لکن نه روزه‏اى از سوى او واجب شده و نه نمازى. این دو گروه از لحاظ کفر و الحاد در پیشگاه خداوند یکسانند؛ زیرا هرکس نماز را با این اعتقاد که از سوى خدا واجب نیست ترک کند، به اجماع علماى مسلمان، درست همانند کسى است که وجود خدا را انکار کند.

البته ما علماى دین از کفر جوانان و بى‏ توجّهى آنان به دین بسیار ناراحت و غمگین هستیم و معتقدیم که آنها بر دین شوریده‏اند و در این مورد حکم صادر مى‏کنیم بدون آن‏که هیچ‏کارى انجام دهیم و یا راه قانع‏کننده‏اى پیش‏پاى آنها بگذاریم.

منظورم این است که ما باید کارهاى گروهى سودمندى براى هدایت جوانان انجام‏ دهیم؛ کارهایى که نیاز به دیدارها و تشکیل کنفرانس‏ها دارند تا درباره انجام دادن آنها گفتگو و تحقیق شود. آن‏گاه باید براى آموزش علوم قرآن و حدیث، فلسفه عقیده اسلامى، تاریخ اسلام، روان‏شناسى و نیز آموزش وعظ و تبلیغ و دعوت به دین برتر با روش‏هاى جدید و سودمند، مدرسه‏ها و دانشکده‏هایى تأسیس گردد. شایان ذکر است که هرچند برخى از علما در این زمینه فعالیت‏هایى داشته‏اند که قابل‏تقدیر است؛ ولى مقصود من این است که این‏گونه تلاش‏ها و فعالیت‏ها باید یکسو و هماهنگ شود و همگى از خود، اخلاص و فداکارى نشان دهند. اما با وجود افراد زیادى که به‏نام دین کسب ثروت و مقام مى‏کنند و براى آنان جز همان مقام و ثروتى که به‏دست مى‏آورند، چیزى اهمّیت ندارد، چه‏گونه این تلاش‏ها هماهنگ مى‏گردد؟

در هرحال، ما علماى دین در برابر جوانان در پیشگاه خدا مسئول هستیم، چنان‏که آنان نیز بدین سبب که به دنبال شناخت دین حق نمى‏روند و سهل‏انگارى مى‏کنند و به احکام آن عمل نمى‏کنند مسئولند.

مغنیه، محمدجواد، ترجمه تفسیر کاشف، ج 1، ص336، بوستان کتاب قم ، 1378

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی