مباحث قرآنی، حدیثی، اخلاقی

۸ مطلب با موضوع «تبلغ و خطابه» ثبت شده است

اعتماد به نفس

ترس از منبر و سخنرانی معمولاً بسیاری از خطبا و سخنرانان را می‌آزارد. به کارگیری دایمی شیوه‌های خوب گفتاری در سخنرانی‌ها از یک سو و آمادگی و تهیه دقیق مطالب در هر دفعه از سخنرانی از سوی دیگر قادرند بیش از هرچیز دیگر سخنران را از قید «ترس از منبر» آزاد سازند.

روش دیگری که در کاهش و از بین رفتن این ترس مفید می‌باشد، خوش بینی نسبت به سخنرانی است. برخی از مواردی که در خطیب (حتی اگر یک تازه کار باشد) دید مثبت و خوش بینانه ای به وجود می‌آورد، عبارتند از:

الف ـ توجه داشته باشید که از شما به این علت دعوت به سخنرانی شده، چون شنوندگان تمایل داشته اند صحبت‌های شما را بشنوند؛

ب ـ از آن جایی که با اشتیاق شدید و انگیزه ای درونی در تحقق اهدافی که در سخنرانی تان برای شنوندگان در نظر گرفته اید، این کار را می‌کنید، مسلماً سخنرانی شما حالت انفعالی نخواهد داشت و بیش از یک فعالیت بی‌روح خواهد بود؛

ج ـ همیشه در ابتدای سخنرانی اندکی ترس و دلهره وجود دارد که طبیعی است؛

د ـ همیشه صحبت‌هایی که پیرامون «ترس از سخنرانی» مطرح شده اند، حالتی اغراق آمیز داشته اند؛

هـ ـ تجربه حاصله از سخنرانی‌هایی که با دقت و ظرافت تهیه شده اند نشان می دهد که تسلط و احاطه شما بر موضوع سخنرانی موجب خواهند شد که با روحیه قوی تری بتوانید سخنرانی کنید.

اگر مایل هستید مخاطبین با دیدی حاکی از اعتماد و اطمینان، گفته‌هایتان را بپذیرند، لازم است قبل از هرچیز به خودتان اعتماد به نفس داشته باشید. اعتماد به نفس موروثی نیست بلکه فرایندی است اکتسابی که از طریق تجربه و عمل حاصل می‌شود.

اعتماد به نفس یک احساس عاطفی و عشق و محبتی است که شخص براساس ارزش و اهمیتی که برای خود قایل است نسبت به خود احساس می‌کند. این احساس ظریف و دقیق معمولاً از دوران کودکی آغاز می‌شود و تحت تأثیر تربیت، فرهنگ و جامعه تقویت می‌شود. پس از گذشت سال‌ها به یک احساس قوی و محکم مبدل می‌شود که تغییر آن بسیار دشوار خواهد بود. این احساس به ما توانایی می‌دهد که خود را علیرغم اشتباهات و شکست‌هایمان با اهمیت و با ارزش دانسته، مورد قبول و تأیید قرار دهیم. و با این قبول و تأیید بتوانیم تشخیص دهیم که شخصاً قدرت داشته می‌توانیم مسئولیت اداره زندگی خود را به دست بگیریم.

ضعف این احساس موجب می‌شود که باور کنیم فقط در صورتی قابل تأیید هستیم که از همه جهت کامل و بی‌نقص باشیم. بنابراین همواره احساس بی‌ارزشی کرده و تلاش می‌کنیم به طریقی خود را بهبود بخشیم.

اعتماد به نفس یا احساس عشق و محبت و دادن ارزش و اعتبار به خود را نباید با خودستایی و خودپرستی اشتباه کرد. در حقیقت خودستایی و لاف زدن نشانه ای از ضعف اعتماد به نفس است. چرا که ما مطمئن هستیم که خصوصیات و شخصیت مان به اندازه کافی توجه دیگران را جلب می‌کند و نیازی به بالیدن نیست.[1]

اعتماد خطیب به خود به خاطر آن چه که انجام می‌دهد به وجود نمی‌آید، بلکه به دلیل باور به توانایی درونی است که یک سخنران را قادر می‌سازد تا آنچه را که می‌خواهد انجام دهد.

یک سخنران و خطیب باید به این نکته توجه کند که برای موفقیت در خطابه باید مدتی در انجام آن ناموفق باشد. به عبارتی باید بیش از آن که واقعاً یک سخنران توانایی شود، شکست را تجربه کند. بنابراین اعتماد به نفس حقیقی به این خاطر نیست که هیچ نگرانی ندارید، اعتماد به نفس واقعی ایمان به خود به رغم ترس‌هایتان است. ما سه نوع اعتماد به نفس داریم، اعتماد رفتاری، اعتماد عاطفی و اعتماد معنوی.

الف ـ اعتماد رفتاری

یعنی اعتماد به توانایی خود در عمل کردن و به نتیجه رساندن امور زندگی، از چیز ساده ای مثل پرداخت به موقع صورت حساب گرفته تا موضوعی خاص چون تحقق رویاهایتان. اغلب ما وقتی به فکر دستیابی به نوعی از اعتماد به خود می‌افتیم، این اعتماد رفتاری است که ما را در تلاش برای رسیدن به آن کمک می‌کند.

ب ـ اعتماد عاطفی

اعتماد عاطفی، اطمینان شما در توانایی تان در هدایت و راهبری ارتباط عاطفی شما است. یعنی بدانید چه احساسی دارید. از نظر احساسی در زندگی انتخاب صحیح داشته باشید، خود را از ناراحتی حفظ کنید و بدانید که چطور یک ارتباط سالم و ماندگار به وجود می‌آورید.

ج ـ اعتماد معنوی

اعتماد معنوی، باور شما به کائنات است و ایمان شما به نتیجه مثبت زندگی است، باورتان به اینکه «بودن شما» دلیلی دارد که همان هدف 70 یا 80 سال زندگی بر روی کره خاکی است. اعتقاد بر این است که نهایتاً بدون اعتماد معنوی مشکل است که دو نوع دیگر اعتماد را پرورش دهیم.[2]

اعتماد به نفس باور به قابلیت انسانی خویش است. اینکه با هر آنچه در زندگی پیش آید رو به رو می‌شوید، از عهده آنها بر می‌آیید و آنچه را که ضروری است انجام می‌دهید. برای رسیدن به این مرحله باید با عیب‌هایی که از تسلط و حاکم شدن ما بر خود جلوگیری می‌کند مبارزه کرد. برخی از این عوامل عبارتند از:

1. تربیت و پرورش نامناسب، اولین چیزی که ممکن است باعث تضعیف اعتماد به نفس شود، نحوه تربیت و پرورشی است که از آن برخوردار هستیم. اولین تجربه‌ها در خانواده و مدرسه، احساس ما را درباره اینکه چه کسی هستیم و تا چه حد ارزش و اعتبار داریم، می‌سازد. دوره کودکی که در آن انتقاد، طرد و شکست‌های پی در پی در رسیدن به اهداف غیر واقعی وجود داشته باشد، باعث تضعیف و رشد نیافتن اعتماد به نفس می‌شود.

2. افکار بیهوده، دومین چیزی که می‌تواند به بار آوردن یک اعتماد به نفس ضعیف شود، افکار بیهوده است. اگر دائماً به خود بگویید در مانده و ناتوان هستید، خود را به سوی پذیرش بدبختی سوق داده اید. به طور معمول افکار ما کمک می‌کند تا اعتماد به نفس خود را حفظ کنیم. پس متوجه باشیم که حتی یک فکر نامربوط و بیهوده می‌تواند اعتماد به نفس ما را تحت الشعاع قرار دهد.[3]

3. بی‌خیالی، با هر نوع بی‌خیالی مبارزه کنید.

4. هوس، از هوس‌های آنی پرهیز کنید و آنها را به تأخیر نیندازید.

5. تن پروری، از هرگونه تن پروری دوری کرده، بهتر و بیشتر کار و فعالیت کنید.

6. تبلیغات، در مقابل تأثیر تبلیغات، داده‌ها و دوستانتان مقاومت کنید. قبل از بررسی منتقدانه موضوعی آن را نبپذیرید.

7. حواس پرتی، با حواس پرتی روانی مبارزه کنید. سعی کنید توجه خارجی و تمرکز درونی خود را تقویت کنید و بهبود بخشید.

 [1]. اعتماد به نفس یا راه خوشبختی، ص 11.

[2]. اعتماد به نفس، بار بارا، ص 78ـ77.

[3]. راه‌های افزایش اعتماد به نفس، ص 9.

سبحانی یامچی، محمد، هنر سخنرانی( مهارتها و شیوه ها)، تهران، انتشارات هستی نما، صص158-163

موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

هدف تبلیغ


هنگامى که انگیزۀ تبلیغ هوا و هوس بود، هدفى جز استعمار و استحمار خلق، جز مریدسازى و مریدبازى در آن نیست. و در اینجاست که اختلاف‌ها و نزاع‌ها و جنگ‌هاى سرد و گرم رخ مى‌نماید؛ چون آنجا که محدودها مورد نظر باشند و هدف باشند، ناچار تزاحم و رقابت و نزاع پیش مى‌آید. 
و هنگامى که انگیزۀ تبلیغ عواطف و رقّت‌ها بود، دیگر به هدفى نیاز نیست؛ که هدف، همان راحتى و آرامش وجدان در صورتِ‌ رسیدن به مقصود است. واى از روزى که مبلّغ به هدف نرسد و نتواند مقصودش را عملى کند، که فشارها و ناراحتى‌هاى اعصاب خرد و خمیرش مى‌کنند و گرفتار سل سینه و ضعف عمومى و رنج عمیق مى‌گردد! 
اما هنگامى که انگیزۀ تبلیغ عشق به وظیفه و عشق به حق بود، هدف همان رضاى حق و قرب حق است و از مردم هیچ چشم‌داشتى نیست و هیچ توقعى نیست. و در نتیجه با دیگران هم منازعه و جنگ سرد و گرمى نیست و از این گذشته، ناراحتى اعصاب و فشار و درد و رنج هم نیست؛ چون وظیفه بیش از این نیست که حق براى حق و از راه حق، در دسترس افراد محتاجِ‌ دور از حقیقت گذاشته شود ؛ خواه به آن عمل کنند و یا پشت پا زنند که؛ «مَا عَلَى الرَّسُولِ‌ الاَّ الْبَلاغُ‌» . و در هر حال، هدف که همان رضاى حق و قرب حق است، حاصل شده؛ چه در خلق اثرى باشد یا نباشد. و این نهى، که در آیۀ «فَلاتَذْهَبْ‌ نَفْسُکَ‌ عَلَیْهِمْ‌ حَسَرَاتٍ‌»، وارد شده، همین اصل را گوشزد مى‌کند؛ که مبادا از روى رقت‌ها و احساسات و حسرت‌ها جان خود را از دست بدهى و از ناراحتى قالب تهى کنى! آخر وظیفه بیش از این نیست که حق از طریق حق و به خاطر حق در دسترس قرار بگیرد تا آنها که در طلب‌اند، به مطلوب بتوانند دست یابند و آنها که در فرارند، حجتى نداشته باشند و دلیلى نداشته باشند. و اگر این بود، دیگر حسرت و اندوهى نیست.
علی صفایی حایری، روحانیت و حوزه : مشکلات و راهکارها، صفحه 122

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

سخنوری سیاسی

آشنایی به فنون سیاسی اجتماعی

یکی از انواع سخنوری که لازم است خطیب راز و رمز آن را یاد بگیرد، سخنوری سیاسی است. این نوع سخنوری مخصوص کسانی است که دست اندر کار سیاست هستند و به نحوی در امور سیاسی دخالت دارند و در اجتماعات عمومی یا از طریق وسایل ارتباط جمعی و همچنین در مجامع بین المللی سخن می‌گویند و با اطلاعی که از رموز و دقایق سیاست دارند به راهنمایی و ارشاد مردم می‌پردازند یا از منافع و مصالح کشور خود دفاع می‌کنند.

از آنجا که خطیب کار تبلیغی انجام می‌دهد و از این راه مردم را به مکتب دعوت می‌کند، برای اینکه بتواند در عرصه سیاست نیز مخاطبین را به خود جذب کند، لازم است نکات زیر را مورد توجه قرار دهد:

الف ـ بصیرت و آگاهی به شعار روز

تبلیغات سیاسی شکلی از ارتباط است که در آن رفتار عاطفی جایگزین رفتار عقلانی است. به عبارت دیگر تبلیغات سیاسی تلاشی است سنجیده و منظم برای شکل دادن به ادراک‌ها، ساختن یا دستکاری شناخت‌ها و هدایت رفتار برای دستیابی به یک پاسخ مورد نظر.[1] بدین منظور زمینه سنجی و یا زمینه سازی فکری و روانی مخاطبان باید مورد توجه خطیب قرار گیرد.

سخنور سیاسی باید علاوه بر آگاهی از اصول و قواعد سخنوری، علوم و فنون گوناگونی را که در عالم سیاست به کار می‌آید، بداند و با اوضاع و احوال کشور خود و مردم آن آشنا باشد. از جریانات سیاسی و آنچه در جهان می‌گذرد، بی‌خبر نماند، ملت‌های جهان را خوب بشناسد و از روحیات هریک از آنها اطلاعات لازم را به دست آورد تا بتواند با احاطه کامل به مسائل سیاسی، نقش خود را به خوبی ایفا کند.[2]

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

روش مقابله با انتقاد

روش توده مه

«توده مه» شیوه ای است که اولین بار توسط مانوئل اسمیت[1] عنوان شده است. وی در کتاب خود با عنوان «وقتی نه می‌گوییم احساس گناه می‌کنم» شیوه‌های گوناگون ارتباط را بیان کرده است. دو شیوه مهم آن یکی توده مه است و دیگری درخواست منفی.

شیوه توده مه خصوصاً برای مقابله با انتقاد به کار می‌آید. طوری واکنش نشان می‌دهید که انگار یک توده مه هستید در عین سماجت، در برابر نظرات طرف هیچ مقاومت نمی‌کنید و با او به مشاجره نمی‌پردازید. وقتی در برابر کسی از شیوه توده مه استفاده می‌کنیم، در واقع می‌پذیریم که در عقاید و گفته‌های طرف مقابل ممکن است حقایقی خصوصاً درباره شما وجود داشته باشد. هدف آن است که جریان انتقاد را به مکالمه عادی باز گردانید. به طور کلی شیوه توده مه به شکل مؤثری در بحث را می‌بندد. مثال، وقتی می‌گوییم: «شما هیچ وقت به دستورات خوب توجه نمی‌کنی» توده مه «می توانم بهتر توجه کنم» «من شنونده چندان خوبی نیستیم.»[2]

روش درخواست منفی

«درخواست منفی» نیز شبیه شیوه توده مه است، زیرا این شیوه هم برای مقابله با انتقاد و جلوگیری از حالت دفاعی استفاده می‌شود. درخواست منفی حالت سوالی دارد. وقتی کسی از شما انتقاد می‌کند برای این که به صورت خود کار درلاک دفاعی فرو نروید و از شما نقطه ضعف نگیرند، توضیحات بیشتری را از طرف مقابل درخواست می‌کنید.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

زیبایی و جمال

از جمله اموری که در جامعه به آدمی محبوبیت می‌بخشد و او را مقبول جامعه می‌سازد، زیبایی و جمال است. خواه زیبایی از جهت صورت ظاهر و آفرینش الهی باشد، خواه از جهت زیبایی باطن و جمال اخلاقی و یا از جهات دیگر.

شاهد هر جا که رود عزت و حرمت بیند        ور برانند ز خدمت پدر و مادر خویش

پر طاووس در اوراق مصاحف دیدم             گفتم این منزلت از قدر تو می‌بینم بیش

گفت خاموش که هرکس که جمالی دارد          هر کجا پای نهد دست نیازند به پیش

فصاحت بیان و جذابیت کلام، برای یک خطیب و انسان فصیح، نوعی جمال و زیبایی است چنانکه پیامبر اعظم(ص) فرمودند: «الجمال فی اللسان»[1]، زیبایی در زبان است. خطیب وقتی لب می‌گشاید و سخن می‌گوید، شنوندگان را جذب می‌کند به طوری که با میل و رغبت به او می‌نگرند و با علاقه و اشتیاق به سخنانش گوش فرامی دهند. در برخی روایات اولیای اسلام از فصاحت سخن به جمال تعبیر کرده اند. چنان که نقل شده است که:

 «سمع النبی(ص) عن عمه العباس کلاما فصیحاً فقال له: بارک الله بک یا عم فی جمالک ای فصاحتک»[2] رسول اکرم(ص) از عمویشان عباس بن عبدالمطلب کلام فصیحی شنید و فرمود: خداوند جمالت را یعنی فصاحتت را برای تو خیری ثابت و پایدار قرار دهد.

از عباس، عموی حضرت رسول(ص) پرسیدند، تو بزرگتری یا رسول خدا(ص) در جواب پاسخ داد:

«رسول الله اکبر و انا ولدت قبله.»[3]

رسول خدا بزرگتر است اما من پیش از او به دنیا آمده ام.

اگر خطیب بخواهد برای خود در میان مخاطبین جمال و زیبایی کسب کند، ضروری است کلمات و جملات خود را به فصاحت مزین کند که در این صورت او محبوب قلب‌ها خواهد بود، چنانکه عامر شعبی کلماتی از حضرت امیر(ع) نقل می‌کند و در ادامه می‌گوید: این کلمات برای فصحای بزرگ و عالی مقام افتخارآمیز و مایه جمال و زیبایی آنان است.[4]

محمد سبحانی یامچی، هنر سخنرانی، ص 78، انتشارات هستی نما، 1388.



[1]. تحف العقول، ص 37.

[2]. المستطرف، ج 1، ص 41.

[3]. کنز العمال، ج 13، ص 522، ح 37347.

[4]. گفتار فلسفی، ص 132.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

روش مطالعه

امروزه یکی از نشانه‌های توسعه یافتگی جوامع، میزان توجه افراد آن جامعه به کتاب و کتابخوانی است و محور اساسی رشد و توسعه، تحقیقات است. از سوی دیگر بهره‌های اخروی علم و دانش در رأس تعلیمات دین مبین اسلام قرار دارد تا آنجا که اولین کلام خداوند در هدایت بشر، توصیه به خواندن است.

پیش از هرچیز، باید به خاطر داشته باشید که این شما هستید که باید ذهن خود را جهت دهید و با موضوع مطالعه درگیر کنید. برای این منظور با استفاده از روش «مطالعه متمرکز» که بهترین راه مبارزه با حواس پرتی است، زمینه فعالیت ذهنی پایدار و هدفمند را فراهم کنید.

روش‌های متعددی برای مطالعه بیان شده است. اما یکی از معروف ترین فنون بهسازی حافظه، روش «پس خبا» نام دارد. این روش بدین منظور ابداع شده که توانایی فرد را برای مطالعه و به خاطر سپردن مطالب افزایش دهد. نام این روش «پس خبا» متشکل از حروف اول عنوان پنج مرحله ای آن است. پیش خوانی، سؤال کردن، خواندن، به خود پس دادن و آزمون.

مرحله پیش خوانی، شامل خواندن فهرست مطالب فصل، مرور سریع بر مطالب فصل همراه با توجه ویژه به عناوین بخش‌های اصلی و فرعی آن و خواندن دقیق خلاصه مطالب در پایان فصل است.

در مرحله سؤال کردن، فرد با دقت عنوان‌های اصلی و فرعی را می‌خواند و آنها را به صورت سؤال در می‌آورد.

در مرحله خواندن، هر بخش را به قصد پاسخ دادن به این سؤال‌ها می‌خواند و در مرحله به خود پس دادن، تلاش می‌کند اندیشه‌های اصلی آن بخش را به یادآورد و اطلاعات را از بر بخواند.

دو مرحله سؤال کردن و خواندن تقریباً به طور قطع فرد را وامی دارد هنگام رمزگردانی مطلب به بسط معنایی آن بپردازد و در مرحله به خود پس دادن، مجبور می‌شود، بازیابی را تمرین کند.

مرحله پنجم یا آزمون، پس از به پایان رساندن فصل می‌آید. فرد سعی می‌کند نکات اصلی خوانده‌های خود را به یادآورد و بفهمد که مطالب مختلف چگونه به یکدیگر پیوند می‌خورند. این مرحله بسط معنایی و تمرین اضافی برای بازیابی را بر می‌انگیزد. خلاصه اینکه روش «پس خبا» به سه اصل اساسی بهسازی حافظه استوار است.

این سه اصل عبارتند از: سازماندهی مطلب، بسط معنایی مطلب و تمرین بازیابی.

محمد سبحانی یامچی، هنر سخنرانی، ص176.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

ارکان تبلیغ

در تبلیغات و خطابه‌هایی که صورت می‌گیرد چهار عنصر مشترک یا به تعبیری از چهار رکن اصلی استفاده می‌شود که بدون آنها خطابه ناقص خواهد بود.

هاولند برای رساندن چهار رکن از این جمله استفاده کرد: «چه کسی (منبع پیام) چه چیزی (پیام) را به چه کسی (شنونده) چگونه (کانال انتقال پیام) می‌گوید؟[1]

لاسول[2] نیز این چهار رکن تبلیغ و خطابه را چنین مطرح می‌کند:

1. گوینده و نویسنده پیام کیست؟ (پیام رسان).

2. چه می‌گوید و چه می‌نویسد؟ (پیام)

3. چه وسیله ای برای گفتن و نوشتن به کار می‌رود؟ (وسیله ارتباطی پیام)

4. برای چه کسی می‌گوید و می‌نویسد؟ و تأثیر این گفتن و نوشتن چیست؟ (پیام گیران)[3]

به نظر می‌رسد، تبلیغ و خطابه چنانکه خیلی از متخصصان ارتباطات بیان کرده اند، دارای چهار رکن اصلی و اساسی است:

الف ـ فرستنده (خطیب) به عنوان عامل برقرار کننده ارتباط و مجری گفتار که ستون خیمه سخن بر دوش او نهاده شده است.

ب ـ پیام، متن سخن و کلام که در جریان ارتباط از گوینده به شنونده منتقل می‌شود.

ج ـ وسیله، ابزار برقراری ارتباط.

د ـ گیرنده یا مخاطب، به عنوان قابل، پذیرنده و گیرنده سخن که محور اغراض کلام به او بر می‌گردد.


[1]. روان شناسی اجتماعی، لوک بداره، ترجمه گنجی، ص 96.

. H.Lasswell.2

[3]. روان شناسی اجتماعی، هدایت الله ستوده، ص 203.

محمد سبحانی یامچی، هنر سخنرانی، نشر هستی نما، 1388.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

تاریخچه تبلیغ و خطابه

در زمینه پیدایش خطابه تاریخ مشخصی را نمی‌شود ارائه داد، زیرا از بدو پیدایش بشر خطابه نیز به صورت ابتدایی و ساده بوده است. از آن زمان که مردم به حکم غریزه اجتماعی زیستن هر کجا گرد آمده و آنجا را وطن اتخاذ کردند و با یک زبان به مکالمه و تفاهم پرداختند، با فن خطابه نیز آشنا شدند، به طور کلی تاریخ پر فراز و نشیب جوامع انسانی، گواه این واقعیت است که تبلیغ در همه زمان‌ها همراه انسان بوده و جنبه‌های مختلف مورد نیاز زندگی انسان‌ها اعم از اعتقادی، اجتماعی، اقتصادی و غیره را در برداشته است. به عبارتی تبلیغات پیشینه ای به قدمت خود تمدن دارد. در ویرانه‌های مصر باستان، کاشفان پوسترهایی از پاپیروس[1] پیدا کرده اند که در آن برای باز گرداندن برده‌های فراری جایزه تعیین شده بود. در ویرانه‌های پمپی (شهری در روم باستان) باستان شناسان بر روی دیوارهای خیابان‌ها تبلیغات سیاسی پیدا کرده اند که در آن نوشته بود به سیسرون[2] رای دهید، او دوست مردم است.[3]

دانشمندان باستان شناس در آثار باستانی، نشریاتی متعلق به 1800 قبل از میلاد یافته اند که کشاورزان را به چگونگی افشاندن بذر و برداشت حاصل و مبارزه با آفات نباتی راهنمایی کرده است. این نشریات شباهت زیادی به نشریاتی داشت که وزارت کشاورزی در هریک از کشورهای پیشرفته برای توجیه کشاورزان دارد.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی