مباحث قرآنی، حدیثی، اخلاقی

۸ مطلب با موضوع «تفسیر و علوم قرآن» ثبت شده است

زنده کردن مرده

« وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى‏»  (سوره بقره، آیه 260)

ابراهیم مشتاق کلام حق و سوخته خطاب او، سوزش به غایت رسیده و سپاه صبرش به هزیمت شده و آتش مهر زبانه زده گفت:

 خدایا بنماى مرا تا مرده را چون زنده کنى؟

گفت اى ابراهیم آیا ایمان نیاوردى؟

گفت آرى، لکن دلم از روى شنیدن کلام تو و سوز عشق خطاب تو ریزریز شده، خواستم تا گوئى: آیا ایمان نیاوردى؟- مقصود همین بود که گفتى و در دلم آرام آمد.

آرام من پیغام تو   /   وین پای من در دام تو

گویند کسى با محبوبى سر و سرّى داشت و همواره مى‏خواست که محبوب با وى سخن گوید و او امتناع مى‏کرد، عاشق دلباخته سخت درمانده و گرفتار وى بود و در آرزوى سخن گفتن با او، دانست که او را به گوهر (جواهر) میلى مفرط است، هرچه داشت به یک‏دانه جواهر پرقیمت بداد و بیاورد و در برابر او سنگى بر آن نهاد تا بشکند، معشوقه طاقت نیاورد که بر شکستن آن صبر کند، گفت اى بیچاره چه مى‏کنى؟ گفت آن مى‏کنم تا تو گوئى چه مى‏کنى؟

اندر دل من قرار و آرام نماند  /   دشنام فرست اگرت پیغام نماند!

گفته‏اند ابراهیم به آنچه از خداوند پرسید زندگى دل مى‏خواست و طمأنینه راز، که تا دل زنده نبود طمأنینت در آن فرونیاید و به‏غایت مقصد عارفان نرسد و غایت مقصد عارفان، روح انس و شهود دل و دوام مهر است که زبان در یاد، دل با راز، و جان در ناز، زبان در ذکر، دل در فکر، جان با مهر. زبان ترجمان دل در بیان و جان با عیان است.

خداوند فرمود: اى ابراهیم، اکنون که زندگى در مردن است و بقادر فنا، شو چهار مرغ بکش از روى ظاهر براى تعظیم فرمان ما و اظهار بندگى خویش، و از روى باطن هم در نهاد خود این فرمان را بجاى آر، طاوس زینت را سر بردار، با نعیم دنیا و زینتش آرام مگیر:

کم کن بر عندلیب و طاوس درنگ 

   کاینجا همه بانگ بینی آنجا همه رنگ

غراب حرص را بکش و بر آنچه نماند و زود به سرآید حریص مباش!

چه باری عشق با یاری، کرو بی جان شد اسکند؟ 

چه داری مهر بر مهری، کزو بی ملک شد دارا؟

شیشه شهوت را باز شکن، هیچ شهوت به دل راه مده که از ما بازمانى!

گر از میدان شهوانی سوی ایوان عقل آئی 

  چو کیوان در زمان، خود را به هفتم آسمان بینی

گفته‏اند ابراهیم از این پرسش منظورش رؤیت حق و دیدار جمال مطلق بود! چنانکه موسى کرد، با این تفاوت که ابراهیم به رمز دیدار خواست لاجرم جواب به رمز شنید، موسى به صریح جواب خواست به صریح لن‏ترانى شنید!

گفته‏اند: چون ابراهیم گفت: خدایا، مرده را چگونه زنده کنى؟ ندا آمد که تو نیز بنماى که اسماعیل زنده را چگونه مرده کنى، درخواست به درخواست، وفا به وفا! ابراهیم وفا کرد خداوند نیز وفا کرد و وى را ثنا گفت!

گفته‏اند: ابراهیم در این پرسش غایت یقین مى‏خواست، چه که یقین را سه رتبت است: علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین. اول از زبان پیمبران به بندگان رسد، دوم به نور هدایت به آنان رسد، سوم هم به نور هدایت و هم به وحى و سنّت رسد. ابراهیم خواست تا هر سه رتبت در او جمع شود تا هیچ شبهت به خاطر او نرسد

میبدى، احمد بن محمد، خلاصه تفسیر ادبى و عرفانى قرآن مجید،  ج 1، ص 110.

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

روش تفسیر تجزیه ای و توحیدی

روش تفسیر تجزیه‌ای

در روش تجزیه‌اى، برنامۀ مفسر در چهارچوب خود قرآن تنظیم مى‌شود. در این روش مفسر، آیه به آیۀ قرآن را بر طبق تسلسلى که در تنظیم آیات در مصحف کریم، شکل‌گرفته است، تفسیر مى‌کند، یعنى آیات قرآن را به‌صورت قطعاتى تقسیم کرده، هر قطعه را با افزارهاى مورداطمینان براى تفسیر، از قبیل، ظهور لفظى آیه، روایاتى که در آن مورد رسیده، حکم عقل، با توجه به آیات دیگرى که به این آیه یا آیات، ازآنجاکه مفهوم مشترکى دارند، مربوط مى‌گردد تا آنجا که بتواند پرتوى بر مدلول قطعۀ مورد تفسیر بیفکند و نیز با توجه به سیاق دیگر آیات واقع تحت این سیاق تا با همۀ این خصوصیات در تفسیر خود، موردتوجه قرار گیرند. طبعاً وقتى ما دربارۀ تفسیر تجزیه‌اى بحث مى‌کنیم، مقصود ما امروز کامل‌ترین و گسترده‌ترین صورت پیشرفتۀ آن است، زیرا تفسیر تجزیه‌اى حرکت تدریجى و تاریخى‌اش را از توضیحاتى ساده پیرامون برخى از آیات شروع کرده تا به‌صورت کامل فعلى رسیده و بال و پرش را بر همۀ قرآن گسترده است. تاریخ این روش تفسیر، از عهد صحابه است، تفسیر تجزیه‌اى در آغاز، مشتمل بر شرحى از جزء جزء آیات در مورد برخى از قطعات قرآن بود و گاهى به توضیح کلمات نیز مى‌پرداخت. آنگاه باگذشت زمان نیاز به تفسیر قرآن، همۀ آیات را، فراگرفت تا جایی که مفسرانى مانند ابن ماجه، طبرى و دیگران در کتاب‌های تفسیر خود در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم همۀ قرآن را تفسیر کردند و پیشرفته‌ترین نمونۀ تفسیر تجزیه‌اى را نشان دادند.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

عدم تحریف قرآن

عدم تحریف قرآن (القرآن الکریم و روایات المدرستین، علامه مرتضی عسکری، جلد 3)

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

روز مباهله روز عظمت عینی شیعه

مباهله بنا به دستور خدا بوده؛ «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ» «هر گاه بعد از آگاهی که(در باره مسیح) به شما رسید، بازکسانى به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم» (آل عمران /۶۲)

بنا شده ؛ پیامبر و اهل بیت(ع)، که در یک سوی قرار دارند و مسیحیت بنی نجران که در سوی دیگرند، و از خدای متعال طلب نزول لعنت و عذاب بر فرقه و مدعای باطل و کاذب کنند!
اما؛ صبحگاهان مسیحیت پیام دادند که؛ شما را پذیرفتیم و شما لطفا؛ از مباهله صرف نظر فرمایید .
چرا نباید از این حادثه معظم غفلت کنیم؟
چون:
اولا: نشانه ماندگارِ عظمت اسلام در برابر مسیحیت است. چون مسیحیت با پذیرش حقانیت اسلام، از پیامبر درخواست عدم تحقق مباهله را کردند و پیامبر هم پذیرفت.
ثانیا : تصدیق عملی و تایید میدانی خدای متعال نسبت به اهل بیت(ع) است.
بدین معنا که خدای متعال، پیامبر و اهل بیت(ع) ایشان را در مقام ظهور و تحقق فضیلت عینی و خارجی بخشید .
صدها آیه در فضیلت اهل بیت(ع)؛ در مقام علم و اعتقاد است.
اما در مباهله، خدای سبحان فضیلت اهل بیت را، به صورت میدانی و عینی به همگان نمایان نمود.
و این ادعای ما شیعیان نیست، بلکه اهل سنت از محدثین بنامشان مانند؛ ثعلبی و کلبی تا جناب زمخشری بر اساس روایت "صحیح مسلم" (ج۱۸۷۱/۴) به آن باور دارند .

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

ثوبان صحابی رسول خدا

ثوبان صحابی رسول خدا

یکى از صحابه پیامبر صلی‌الله علیه و آله به نام «ثوبان‏» که نسبت به حضرت محبت و علاقه شدیدى داشت، روزى باحال پریشان خدمتش رسید، پیامبر صلی‌الله علیه و آله از سبب ناراحتى او سؤال نمود، در جواب عرض کرد: زمانى که از شما دور مى‏شوم و شمارا نمى‏بینم ناراحت مى‏شوم، امروز در این فکر فرورفته بودم که فرداى قیامت اگر من اهل بهشت باشم، مسلماً در مقام و جایگاه شما نخواهم بود و بنابراین شمارا هرگز نخواهم دید و اگر اهل بهشت نباشم که تکلیفم روشن است و بنابراین درهرحال از درک حضور شما محروم خواهم شد، بااین‌حال چرا افسرده نباشم؟! آیه‏هاى 69-70 سوره نساء[1] نازل شد و به این‌گونه اشخاص بشارت داد که افراد مطیع پروردگار در بهشت نیز هم‌نشین پیامبران و برگزیدگان خدا خواهند بود، سپس پیامبر ص فرمود: به خدا سوگند، ایمان مسلمانى کامل نمى‏شود مگر اینکه مرا از خود و پدر و مادر و همه بستگان بیشتر دوست دارد و در برابر گفتار من تسلیم باشد.[2]

قَالَ سَیِّدُنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله‏: ثَمَانُ خِصَالٍ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ أُمَّتِی حَشَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى مَعَ جُمْلَةِ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ قِیلَ وَ مَا هِیَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَنْ زَوَّدَ حَاجّاً أَوْ أَغَاثَ مَلْهُوفاً أَوْ أَعْتَقَ مَمْلُوکاً وَ رَبَّى یَتِیماً وَ أَهْدَى ضَالًّا وَ أَطْعَمَ جَائِعاً وَ أَرْوَى عَطْشَاناً وَ صَامَ یَوْماً شَدِیدَ الْحَرِّ؛ روایت‌شده از رسول خدا که فرمود: هشت خصلت است که هر کس از امّت من به آن‌ها عمل کند حق‌تعالی محشور گرداند او را با پیغمبران و صدیقان و شهیدان و صالحان عرضه داشتند یا رسول‌الله آن هشت خصلت کدم است. فرمود: کسى که زاد و توشه دهد حجّ‏ کننده را به فریاد رسد بیچاره را که فریادرس طلبد بنده‏اى آزاد کند یتیمى را تربیت کند گمراهى را هدایت کند گرسنه‏اى را سیر کند تشنه‏اى را سیراب نماید روزه بگیرد روزى که هوا سخت گرم باشد.[3]

قَالَ علی علیه‌السلام:‏ مَنْ بَکَى مِنْ ذَنْبٍ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ بَکَى خَوْفَ النَّارِ أَعَاذَهُ اللَّهُ مِنْهَا وَ مَنْ بَکَى شَوْقاً إِلَى الْجَنَّةِ أَسْکَنَهُ اللَّهُ فِیهَا وَ کَتَبَ لَهُ أَمَاناً مِنَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ وَ مَنْ بَکَى مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَ‏ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً؛ حضرت علی علیه‌السلام فرمود: هر کس بر گناهى اشک ریزد خدا او را بیامرزد و هر کس از ترس آتش گریه کند خدا او را از آتش نگه دارد و هر کس به عشق بهشت گریه کند خدا او را در بهشت جاى دهد و او را از سختى روز قیامت ایمن کند و هر کس از خوف خدا گریه کند خدا او را با پیامبران و راست‌گویان و شهیدان و مردمان شایسته برانگیزاند و محشور کند و نیکو همراهانید پیامبران و شهدا و صالحین.[4]



[1]. «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً - ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ عَلِیماً؛ و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز) همنشین کسانى خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنها تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و شهداء و صالحان و آنها رفیقهاى خوبى هستند. این موهبتى است از ناحیه خدا و کافى است که او (از حال بندگان و نیات و اعمال آنها) آگاه است.» سوره نساء آیات 69-70

[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص 459.

[3]. کراجکى، محمد بن على، معدن الجواهر و ریاضة الخواطر، ص 62.

[4]. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 97.

سبحانی، محمد ، لختی تامل، ص 99

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

نکته هایی درباره احیاء شب قدر

"ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم و تو چه می دانی که شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است. فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگار خود برای تقدیر هر کاری نازل می شوند. آن شب انباشته از سلامت [و برکت و رحمت ] تا طلوع صبح است." (1)


ماه مبارک رمضان در میان ماههای دیگر سال از شرافت و عظمت ویژه ای برخوردار است؛ ماهی که در آن شب قدر و نزول قرآن قرار گرفته است. سعادتمند و خوشبخت کسی است که بتواند با سلامتی و معرفت این ماه و به ویژه شب های قدر را درک کرده، از فیوضات آن بهره مند شود.

در این مقاله مطالبی را در قالب چند نکته خدمت خوانندگان گرامی ارائه می نمایم:

1. برای اینکه از شبها و روزهای ماه مبارک رمضان استفاده وافی شود، لازم است ارزش و اهمیت این ماه برای مخاطبین مشخص گردد. سیره بزرگان به تأسی از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله بر این بود که قبل از فرارسیدن ماه مبارک رمضان، خطبه ای ایراد می نمودند و ارزش و اهمیت این ماه و شبهای قدر را برای مردم بیان می کردند؛(2) به طوری که همه مشتاق فرا رسیدن این ماه عزیز می شدند. پس لازم است مبلغان گرامی از ماه شعبان المعظم شروع کنند و در فرصتهای به دست آمده از ویژگیها و فضایل ماه مبارک رمضان و شب قدر صحبت کنند.
به عنوان مثال، ذکر نکاتی چون موارد ذیل برای تذکر مفید است:
الف. خیلی ها هستند که برای خود روزی را مشخص کرده اند که به عنوان سال خمسی(3) محسوب می شود. اولیای الهی نیز اوّل ماه مبارک رمضان را سال معنوی برای خود انتخاب می کنند تا حساب اعمال و رفتارهای یکساله خود را مشخص کنند و اگر اعمال خوب بوده، شکر الهی را به جای آورند و اگر رضایت بخش نبوده، به درگاه ربوبی استغفار کنند. (4)
ب. خیلی از اولیای الهی و بزرگان بوده اند که اهتمام ویژه ای داشتند تا بتوانند شبهای قدر را درک کنند. بدین منظور، برخی از بزرگان، یکسال تمام را از سر شب تا به صبح شب زنده داری می کردند تا موفق به درک شب قدر شوند. (5)
ج. طبق فرمایش پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه وآله این ماه، ماهی است که همه به مهمانی خداوند دعوت شده اند؛ ماهی که حتی خواب روزه داران عبادت محسوب می شود؛ اگر نمازی خوانده شود، هفتاد برابر ثواب دارد؛ اگر آیه ای از قرآن تلاوت شود، ثواب ختم قرآن دارد و... که در خطبه شعبانیه به صورت مفصل آمده است. (6)

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

مقام اهل خوف و خشیت

منصور عمار رحمه اللَّه گفت: وقتى در خرابه‏اى شدم جوانى را دیدم در نماز عین خوف و خشیة گشته گویى دوزخ در پیش او بود و قیامت بر قفاى او، صبر کردم تا از نماز فارغ گشت، آن گه بر وى سلام کردم و گفتم: اى جوان دوزخ صخره‏یى‏اى و زیر آن صخره وادیى است که آن را لظى گویند، زندان عاصیان و مجرمان است، جوان چون این سخن بشنید آوازى از وى بیامد بیفتاد و بیهوش گشت چون با هوش آمد گفت: اى جوانمرد هیچ تواند بود که شربتى دیگر دهى این خسته کوفته را؟ این آیت بر خواندم که: وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ، جوان نعره بزد و کالبد خالى کرد، چون او را بر مغتسل نهادند. بر سینه وى خطّى دیدم نبشته: فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ، خواستم که میان دو ابروى وى دهانى نهم، خطى دیگر دیدم نبشته که: فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ‏، پس چون او را دفن کردند همان شب او را بخواب دیدم در فردوس جامه‏اى سبز پوشیده بر مرکب نور نشسته تاج عزّ بر سر نهاده گفتم: اى جوان حق جل جلاله با تو چه کرد؟

گفت: فعل بى ما فعل بشهداء بدر و زادنى- با من همان کرد از نواخت و کرامت که با شهیدان بدر کرد و زیادت از آن، گفتم: سبب چه بود که نواخت تو بر نواخت ایشان زیادت کرد؟ گفت: لانّهم قتلوا بسیف الکفار و قتلت بسیف الجبار، یعنى- الخوف و الخشیة.

میبدى، احمد بن محمد، کشف الاسرار و عدة الابرار ، امیر کبیر، 1371 ه.ش، ج18، ص115.

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی

نماز و نسل جوان

صاحب تفسیر الکاشف می نویسد:

بسیارى از جوانان نسل حاضر، به دین و پیروان آن اهمّیت نمى‏دهند. برخى از آنان آشکارا مى‏گویند: ماوراى طبیعت، چیزى وجود ندارد. برخى دیگر مى‏گویند:

ماوراى طبیعت گرداننده حکیمى وجود دارد؛ لکن نه روزه‏اى از سوى او واجب شده و نه نمازى. این دو گروه از لحاظ کفر و الحاد در پیشگاه خداوند یکسانند؛ زیرا هرکس نماز را با این اعتقاد که از سوى خدا واجب نیست ترک کند، به اجماع علماى مسلمان، درست همانند کسى است که وجود خدا را انکار کند.

البته ما علماى دین از کفر جوانان و بى‏ توجّهى آنان به دین بسیار ناراحت و غمگین هستیم و معتقدیم که آنها بر دین شوریده‏اند و در این مورد حکم صادر مى‏کنیم بدون آن‏که هیچ‏کارى انجام دهیم و یا راه قانع‏کننده‏اى پیش‏پاى آنها بگذاریم.

منظورم این است که ما باید کارهاى گروهى سودمندى براى هدایت جوانان انجام‏ دهیم؛ کارهایى که نیاز به دیدارها و تشکیل کنفرانس‏ها دارند تا درباره انجام دادن آنها گفتگو و تحقیق شود. آن‏گاه باید براى آموزش علوم قرآن و حدیث، فلسفه عقیده اسلامى، تاریخ اسلام، روان‏شناسى و نیز آموزش وعظ و تبلیغ و دعوت به دین برتر با روش‏هاى جدید و سودمند، مدرسه‏ها و دانشکده‏هایى تأسیس گردد. شایان ذکر است که هرچند برخى از علما در این زمینه فعالیت‏هایى داشته‏اند که قابل‏تقدیر است؛ ولى مقصود من این است که این‏گونه تلاش‏ها و فعالیت‏ها باید یکسو و هماهنگ شود و همگى از خود، اخلاص و فداکارى نشان دهند. اما با وجود افراد زیادى که به‏نام دین کسب ثروت و مقام مى‏کنند و براى آنان جز همان مقام و ثروتى که به‏دست مى‏آورند، چیزى اهمّیت ندارد، چه‏گونه این تلاش‏ها هماهنگ مى‏گردد؟

در هرحال، ما علماى دین در برابر جوانان در پیشگاه خدا مسئول هستیم، چنان‏که آنان نیز بدین سبب که به دنبال شناخت دین حق نمى‏روند و سهل‏انگارى مى‏کنند و به احکام آن عمل نمى‏کنند مسئولند.

مغنیه، محمدجواد، ترجمه تفسیر کاشف، ج 1، ص336، بوستان کتاب قم ، 1378

موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد سبحانی یامچی