در زمینه پیدایش خطابه تاریخ مشخصی را نمیشود ارائه داد، زیرا از بدو پیدایش بشر خطابه نیز به صورت ابتدایی و ساده بوده است. از آن زمان که مردم به حکم غریزه اجتماعی زیستن هر کجا گرد آمده و آنجا را وطن اتخاذ کردند و با یک زبان به مکالمه و تفاهم پرداختند، با فن خطابه نیز آشنا شدند، به طور کلی تاریخ پر فراز و نشیب جوامع انسانی، گواه این واقعیت است که تبلیغ در همه زمانها همراه انسان بوده و جنبههای مختلف مورد نیاز زندگی انسانها اعم از اعتقادی، اجتماعی، اقتصادی و غیره را در برداشته است. به عبارتی تبلیغات پیشینه ای به قدمت خود تمدن دارد. در ویرانههای مصر باستان، کاشفان پوسترهایی از پاپیروس[1] پیدا کرده اند که در آن برای باز گرداندن بردههای فراری جایزه تعیین شده بود. در ویرانههای پمپی (شهری در روم باستان) باستان شناسان بر روی دیوارهای خیابانها تبلیغات سیاسی پیدا کرده اند که در آن نوشته بود به سیسرون[2] رای دهید، او دوست مردم است.[3]
دانشمندان باستان شناس در آثار باستانی، نشریاتی متعلق به 1800 قبل از میلاد یافته اند که کشاورزان را به چگونگی افشاندن بذر و برداشت حاصل و مبارزه با آفات نباتی راهنمایی کرده است. این نشریات شباهت زیادی به نشریاتی داشت که وزارت کشاورزی در هریک از کشورهای پیشرفته برای توجیه کشاورزان دارد.
از آغاز تمدن و فرهنگ انسان، فیلسوفان، نویسندگان، هنرمندان، شاعران و خطیبان، از دانش، فن و هنر خود برای تبلیغات بهره میجسته و در این زمینه کتابها نوشته اند. نخستین بار در 2500 سال پیش، تدوین قواعد منطق و خطابه از یویان شروع شد و دانشمندانی مانند سقراط و افلاطون و ارسطو در مورد آیین سخنوری و فنون مناظره و استدلال، قواعدی را تدوین کردند. بعدها کتابهایی مانند تلخیص الخطابه ابن رشد و کتاب خطابه شفا از ابن سینا و انساب الاقتباس از خواجه نصیرالدین طوسی و کتاب خطابه ارسطو که مربوط به پنج قرن قبل از میلاد است و کتاب هنر جنگ نوشته تئوریسین قدیمی چین سان تزو و تبلیغ و نویسندگی برای زندگی بهتر نوشته کنفسیوس و تاریخ تبلیغات جنگی، به پنج قرن قبل از میلاد تدوین شده اند. همچنین خطیبان مشهوری چون دموستنس در یونان و سیسرون در روم و دانشمندانی مانند یسوکراتس را که به تربیت مبلغان و سخنوران میپرداختند و امیرس شاعر حماسه سرای یونان که شعر حماسی را در جنگها میسروده است از آن زمره اند.[4]
در یونان و روم باستان، فیلسوفان و سخنوران، اندیشههای خود را با صدای بلند در میدانهای عمومی برای مردم بیان میکردند. آنها به کمک جاذبه کلام خود، احساسات مردم را تحریک کرده، آنها را به دنبال خود میکشاندند. «هومو، شاعر یونانی، اشعار خود را بر مبنای بیان شفاهی میسرود و نقالانی که از دهکده ای به دهکده دیگر در رفت و آمد بودند، شعرهای او را که بیشتر در مورد داستانهای خدایان یونان مورد تصور بود، در میدانهای عمومی برای مردم بازگو میکردند.»
در جزیرة العرب، پیش از اسلام، شاعران و خطیبان عرب که شعر و خطابه، قریحه ذاتی آنان بود، به بازارهای مشهور مانند عکّاظ، ذی المجاز و مربه میآمدند تا با فصاحت، بلاغت و قدرت بیان که خصلت فطری اعراب بود، مطالب مورد نظر خویش را اعلام کنند و اگر قصیده شاعری برگزیده میشد، به او مباهات کرده و قصیده اش را در خانه کعبه در ردیف «معلّقات» نصب میکردند.[5] هرچند برخی از مورخین واضع فن خطابه را (انباذ قلس) شاعر و فیلسوف یونانی دانسته اند.[6] ولی حقیقت آن است که خطابه از انبیاء سرچشمه گرفته و مؤسس راستین آن نیز پیامبرانند.چنانکه امیر بیان و سخن فرمود «انا لامراء الکلام»[7] و پیامبر اعظم فرمود: «انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم »[8] ما جماعت پیامبران فرمان داریم که با مردم به فراخور فهم وخردشان سخن بگوییم. که این خود از ضروری ترین معیارهای سخنوری است.
تا زمان بعثت پیامبر اکرم(ص) همواره پیامبرانی بوده اند که برای تبلیغ و هدایت مردم رسالت خود را عمل کرده اند. چنانکه قرآن کریم میفرماید: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَنَذِیراً وَ إِن مِنْ أُمَّة إِلاَّ خَلاَ فِیهَا نَذِیرٌ.»[9]ما تو را بحق [ به سِمَتِ ] بشارتگر و هشدار دهنده گسیل داشتیم , و هیچ امتی نبوده مگر این که در آن هشدار دهنده ای گذشته است .
«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّة رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ.»[10] و در حقیقت در میان هر امتی فرستاده ای بر انگیختیم [ تا بگوید:] خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید .
اما مسأله مهمی که قرآن کریم نیز به آن اشاره دارد، نحوه تبلیغات پیامبران و تناسب آن با شرایط زمانی و مخاطبان است که از مهمترین اصول تبلیغات به شمار میرود.
مثلاً در دعوت حضرت ابراهیم مبارزه با خرافات، شرک و اندیشه بت پرستی مورد توجه بود، چنانکه در دعوت حضرت لوط، ابعاد اخلاقی[11]، زمان حضرت شعیب، اصلاحات اقتصادی[12] و در دعوت حضرت صالح مبارزه با دنیازدگی، اشرافی گری، تجمل پرستی و رفاه[13] و در زمان حضرت موسی اصلاحات سیاسی و اجتماعی و مبارزه با قطبهای قدرت، ثروت، نیرنگ و سحر[14]، در دعوت حضرت عیسی اخلاق و سرانجام دعوت پیامبر خاتم(ص) صورت کاملی از تمام دعوتها بود.
حضرت آدم(ع) نخستین کسی بود که شعر سرود، امام علی(ع) در جواب مردی از شام که سؤال کرد اول کسی که شعر سرود کی بود؟ فرمود: هنگامی که آدم به زمین هبوط کرد و زمین را دید و کشته شدنهابیل را به دست قابیل مشاهده کرد، شروع به سرودن شعر کرد.[15]
در تاریخ آمده است که «اول من خطب علی المنبر ابراهیم(ع) حین اسر لوط و استأسرته الروم فغزا ابراهیم(ع) حتی استنقذه من الروم »[16] اول کسی که بر منبر خطابه ایراد کرد حضرت ابراهیم بود آنگاه که (برادر زاده او) لوط (بنهاران) به اسارت رومیان درآمد و به دنبال آن جنگی صورت داد و لوط را از اسارت آزاد کرد.
حضرت شعیب(ع) به جهت خطابهها و سخنرانیهای فراوان و فصیح و بلیغ خود، برای مبارزه با سرمایه داری و ثروت اندوزی ظالمانه و مفاسد اقتصادی آن و دعوت قوم خود به اطاعت خود، لقب خطیب الانبیاء گرفت چنانکه وجود مکرم نبی اسلام(ص) فرمودند: «و کان شعیب خطیب الانبیاء»[17]
امیر مؤمنان(ع) خطبههایش اعجاب انگیز است. خطابههای آتشین حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س)، سخنرانیهای کوبنده حضرت سجاد(ع) و... نمونه ای از خطابههایی است که این خاندان بنیانگذار و مؤسس این فن بوده اند که امروز به دست وارثان انبیاء یعنی مبلغان و مروجان معارف نبوی و علوی رسیده است.
[1]. Papyrus گیاهی از نوع نی است که مصریان قدیم از آن کاغذ مانندی میساختند و بر آن چیزی مینوشتند.
[2]. cicere خطیب و سیاستمدار نامدار رومی (106 تا 43ق.م.)
[3]. روان شناسی اجتماعی، هدایت الله ستوده، ص 191.
[4]. روش تبلیغ، علی کرمی، ص 15; مبانی ارتباطات جمعی، ص 50.
[5]. اخلاق تبلیغ در سیره رسول الله، سید مرتضی حسینی، ص 35.
[6]. اصول و مبادی سخنوری، ص 18، به نقل از: آداب سخن، ص 17.
[7]. نهج البلاغه، خطبه 233.
[8]. الامالی، الشیخ الصدوق، ص 504، المجلس الخامس و الستون.
[9]. فاطر، آیه 24.
[10]. نحل، آیه 36.
[11]. شعراء، آیات 165ـ166.
[12]. هود، آیه 85.
[13]. شعراء، آیات 127-130.
[14]. قصص، آیه 4.
[15] .بحار الانوار ,ج 10 , ص 77 . حضرت این دو بیت را سرود:
تغیرت البلاد و من علیها فوجه الارض مقبر قبیح
تغیر کل ذی لون و طعم و قل بشاشة الوجه الملیح
[16]. الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، ج 1، ص 115.
[17]. تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 323.
محمد سبحانی، هنر سخنرانی، نشر هستی نما، 1388.