حضرت مسیح علیه­ السلام در مسیر سفر به چوپانى گذر کرد که در علفزارى مشغول چرانیدن گوسفندان بود، با وى به نحو اختصار به گفتگو نشست و گفت: اى چوپان عمرت را در چوپانى هزینه کردى، اگر در کسب دانش و علم مصرف می‌نمودی بهتر نبود؟

چوپان گفت: اى پیامبر خدا من شش حقیقت را که خلاصه و زبده همه حقایق و علوم است آموخته‌ام و به آن عمل می‌نمایم و دیگر نیازى به تحصیل دانش ندارم.

نخست این‌که تا حلال خدا بر سفره رزق و روزى هست، حرام نمی‌خورم و حلال خدا هرگز نقصان نمی‌یابد تا من به حرام نیازمند شوم.

دوم: تا صدق و راستى هست دروغ نمی‌گویم و صدق و راستى هرگز کاهش نمی‌یابد تا به جبران آن به‌دروغ نیاز پیدا کنم.

سوم: تا عیب خود را مشاهده می‌کنم به عیب دیگران سرگرم نمی‌گردم و هنوز از عیوب خویش رهایی نیافته و پاک نشده‌ام تا به عیب دیگران بپردازم.

چهارم: تا گنج‌ها و خزانه‌های حق را خالى نبینم به مال و ثروت مردم و خزینه‌های آنان طمع نمی‌کنم و هنوز خزانه و گنج خدا و رزق و روزیش پایان نیافته و هرگز پایان نمی‌پذیرد تا براى روزى خود وجودم را به بیعارى و بیکارى بزنم و در خانه مردم بروم و به اموال آنان چشم طمع دوزم.

پنجم: تا ابلیس این رئیس ملعون شیاطین هلاک نشود از وسوسه او ایمن و غافل نمی‌شوم و هنوز نمرده و تا قیامت هم نمی‌میرد تا من از مکر و وسوسه‌اش در امان باشم.

ششم: تا هر دو پاى خود را در بهشت نگذاشته‌ام خود را از عذاب و عقاب در امان نمی‌بینم و هنوز به بهشت درنیامده‌ام تا براى خود از عذاب نجات بینم.

مسیح گفته‌هایش را تصدیق کرد و به او گفت همه علوم در تو جمع شده است و دانش اولین و آخرین همین است که تو خوانده و میدانى.

محمد سبحانی، لختی تامل، ص 150