آشنایی به فنون سیاسی اجتماعی

یکی از انواع سخنوری که لازم است خطیب راز و رمز آن را یاد بگیرد، سخنوری سیاسی است. این نوع سخنوری مخصوص کسانی است که دست اندر کار سیاست هستند و به نحوی در امور سیاسی دخالت دارند و در اجتماعات عمومی یا از طریق وسایل ارتباط جمعی و همچنین در مجامع بین المللی سخن می‌گویند و با اطلاعی که از رموز و دقایق سیاست دارند به راهنمایی و ارشاد مردم می‌پردازند یا از منافع و مصالح کشور خود دفاع می‌کنند.

از آنجا که خطیب کار تبلیغی انجام می‌دهد و از این راه مردم را به مکتب دعوت می‌کند، برای اینکه بتواند در عرصه سیاست نیز مخاطبین را به خود جذب کند، لازم است نکات زیر را مورد توجه قرار دهد:

الف ـ بصیرت و آگاهی به شعار روز

تبلیغات سیاسی شکلی از ارتباط است که در آن رفتار عاطفی جایگزین رفتار عقلانی است. به عبارت دیگر تبلیغات سیاسی تلاشی است سنجیده و منظم برای شکل دادن به ادراک‌ها، ساختن یا دستکاری شناخت‌ها و هدایت رفتار برای دستیابی به یک پاسخ مورد نظر.[1] بدین منظور زمینه سنجی و یا زمینه سازی فکری و روانی مخاطبان باید مورد توجه خطیب قرار گیرد.

سخنور سیاسی باید علاوه بر آگاهی از اصول و قواعد سخنوری، علوم و فنون گوناگونی را که در عالم سیاست به کار می‌آید، بداند و با اوضاع و احوال کشور خود و مردم آن آشنا باشد. از جریانات سیاسی و آنچه در جهان می‌گذرد، بی‌خبر نماند، ملت‌های جهان را خوب بشناسد و از روحیات هریک از آنها اطلاعات لازم را به دست آورد تا بتواند با احاطه کامل به مسائل سیاسی، نقش خود را به خوبی ایفا کند.[2]

شهید مطهری(ره) درباره این وظیفه خطیب می‌گوید: تنها دانستن و شناختن دین برای مصلحت گویی کافی نیست. جامعه را باید بشناسد، به اوضاع دنیا باید آگاه باشد. باید بفهمد که در دنیا چه می‌گذرد و امروز مصلحت جامعه اسلامی در برابر جریان‌های موجود دنیا چه اقتضا می‌کند و مردم را به آن جریان‌ها و مصالح واقعی آنها آگاه بکند.[3]

از جمله اموری که برای خطیب اهمیت بسیار دارد و در بحث بلاغت نیز به آن اشاره شد، شناخت زمان است. شناخت زمان اجتماعی در مقایسه با زمان طبیعی و تاریخی برای خطیب از اهمیت بیشتری برخوردار است. زمان اجتماعی دارای معنی وسیع و گسترده ای است و می‌تواند جمیع شئون فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، تربیتی و دیگر امور نظایر اینها را در بر گیرد. بشر، از آنجا که آزاد آفریده شده است و بر اثر آزادی و اختیاری که خداوند به وی اعطا نموده است، همواره تحولات نوین و تغییرات تازه ای را در شئون مختلف حیاتی خویش ایجاد می‌نماید، وضع زندگی و شرایط محیط را تغییر می‌دهد. مردم هر زمان ناچارند خویشتن را با تحولات اساسی و نوین هر عصر منطبق نمایند، تا بتوانند به حیات خویش ادامه دهند. در حدیثی پیامبر اعظم(ص) فرمودند: «علی العاقل ان یکون عارفاً بزمانه مقبلاً علی شأنه حافظاً للسانه[4] بر انسان عاقل است که به زمان خود بصیر و آگاه باشد، به شانی که شایسته اوست رو آورد، و زبان خویشتن را از سخنان نابه جا نگاه دارد.

ارسطو در کتاب خطابه خود می‌گوید: پنج مطلب عمده ای که همه مردم راجع به آنها می‌اندیشند و خطبای سیاسی درباره آنها سخنرانی می‌کنند عبارتند از: راه‌ها و وسایل، جنگ و صلح، دفاع ملی، واردات و صادرات و وضع قوانین، بعد در توضیح هرکدام مطلب را به اینجا ختم می‌کند که: در تنظیم قوانین، نه تنها مطالعه تاریخ مملکت خود شخص، به منظور درک بهترین تشکیلات حکومتی برای زمان حال، مفید است، بلکه اطلاع از تشکیلات حکومتی سایر ملل نیز قابل استفاده است زیرا شخص می‌آموزد که چه نوع تشکیلات حکومتی برای هریک مناسب است.[5]

لازمه شناخت زمان برای خطیب، بصیرت و آگاهی او نسبت به شعارهای روز است. سخنران باید در مسند خطابه نسبت به مکتب‌های حق و باطلی که در زمان خود وجود دارد، اطلاع کافی داشته باشد و نسبت به شخصیت هرکدام از آنها دارای اطلاعات کافی باشد تا بتواند با شناخت و آگاهی از مردم زمان، در پیشبرد مکتب اهل بیت(ع) موفق شود.

یکی از ابعاد زمان اجتماعی، مردم زمان هستند و شناخت آنان نه فقط در جای خود مهم و قابل ملاحظه است، بلکه می‌تواند در شناخت سایر ابعاد زمان اجتماعی هم راه گشا باشد. از این رو در بعضی از روایات از آن نیز نام برده شده است: «فیما اوصی به امیرالمؤمنین(ع) الی الحسن(ع) یا بنی انه لابد للعاقل ان ینظر فی شانه فلیحفظ لسانه و لیعرف اهل زمانه[6] از وصایای امیرالمؤمنین(ع) به فرزند گرامی اش حضرت مجتبی(ع) این بود که ای فرزند، انسان عاقل چاره ندارد جزء آن که در امور مهم خود نظر افکند، زبان خود را حفظ کند و اهل زمان خویش را بشناسد.

هر مکتب که پیامی برای جامعه دارد و مردم را به پذیرش آن می‌خواند، ناچار از روش و متد ویژه ای بهره می‌جوید که از طرفی با هدف‌های اصلی مکتب و از طرف دیگر با نوع بینش آن مکتب درباره ماهیت حرکت‌ها و جنبش‌های تاریخ مربوط می‌شود. دعوت یک مکتب چه حق و چه باطل، یعنی نوعی آگاهی دادن به مردم و فشار آوردن بر روی اهرم‌های خاصی برای به حرکت درآوردن آنها، مثلاً مکتب مارکسیسم که تئوری انقلابی طبقه کارگر است، آگاهی‌هایی که می‌بخشد از نوع وارد کردن تضادهای طبقاتی در خود آگاهی کارگران است و اهرمی که بر روی آن فشار می‌آورد، اهرم عقده‌ها و احساس محرومیت‌ها است. علاوه بر اینکه مکتب‌ها بر حسب این که دیدشان از جامعه و تاریخ چه باشد، نوع آگاهی بخشی‌هایشان و نوع اهرم‌هایی که روی آنها فشار می‌آورند، فرق می‌کند.[7]

خطیبی که در محور مباحث سیاسی، سخنرانی می‌کند به ناچار باید ضمن شناخت زمان خویش و آگاهی از شعارهای روز، مکتب‌های حق و باطل که هر کدام به نوعی با مکتب اسلام به مخالفت برخواسته اند، را بشناسد. به تعبیر امام رضا(ع): «و یخبرهم بما ورد علیهم من ال‍آفات و من الاحوال التی فیها المضرة و المنفعة[8] یعنی آنها را آگاه کند به جریان‌های خوب و بدی که در آفاق دور دست برای عالم اسلام اتفاق می‌افتد. تا با تسلط کافی بر آن، مخاطبین خود را اقناع کرده آنها را به طرف خود جذب کند.

به طور کلی مخاطبین، دنبال سخنرانی هستند که در مباحث سیاسی حرف روز را بزند و با تحلیل‌های خود بر آگاهی آنها بیفزاید و این ممکن نیست مگر با بصیرت و آگاهی. بدین منظور علاوه بر مطالعه مباحث سیاسی و فراگیری رسمی علم سیاست، آشنایی با تاریخ، جغرافی، جامعه شناسی، روان شناسی، انسان شناسی، حقوق و اقتصاد برای تحلیل و تبیین درست وقایع پر فایده است و به فهم و درک تحولات سیاسی کمک می‌کند و جلوی اشتباهات احتمالی را می‌گیرد.

[1]. روان شناسی اجتماعی، هدایت الله ستوده، ص 196.

[2]. روش تبلیغ، علی کرمی، ص 128.

[3]. ده گفتار، ص 262.

[4]. الکافی، ج 2، ص 116، ح 20.

[5]. ریطوریقا (فن خطابه)، a 1360، ص 38.

[6]. کشف الغمه، علی بن عیسی بن ابی الفتح الاربلی، ج2، ص11; بحار الانوار، ج68، ص307، ح84.

[7]. تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهری، ص 57.

[8]. علل الشرایع، ج 1، ص 265.

محمد سبحانی یامچی، هنر سخنرانی، تهران، هستی نما، ص 124.