در روانشناسی رنگ‌ها می‌خوانیم که «سیاه نمایانگر مرز مطلق است» لذا آن‌کسی که سیاه می‌پوشد، می‌خواهد نشان دهد که مرزی را ایجاد کرده است؛ اما این‌که مرز برای چیست، در موقعیت‌های مختلف ممکن است متفاوت باشد. گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا می‌پوشند، برای آنکه نشان دهند بین آن‌ها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگی، آن‌ها را از هم جدا کرده است و یا برای آن‌که نشان دهند در حریم خانه و خانواده آن‌ها حادثه‌ای رخ‌داده است که انجام برخی از کارهای معمولی که سایر خانواده‌ها انجام می‌دهند برای آنان میسّر نیست.

اما گاهی هم سیاه می‌پوشند نه برای عزا و ماتم، بلکه برای مشخص کردن مرزها و حریم‌های اجتماعی و حجاب یک خانم مسلمان یا چادر سیاه از این دسته است. وقتی‌که خانمی چادر مشکی به سر می‌کند و باوقار و متانت تمام، قدم به عرصه اجتماع می‌گذارد، با این نحوه پوشش می‌خواهد نشان دهد که هرکسی حق ندارد به این حریم پاک، مقدس و خصوصی وارد شود. این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است. نه جای هرزگی، آلودگی و هوس بازی. درواقع او باحجاب مشکی و چادر سیاه بین خود و مردان نامحرم مرزی عاقلانه ایجاد می‌کند، او با این سیاهی ظاهری اما ریشه‌دار در درون خود می‌خواهد نگاه تیز و برنده هرزگی و ابتذال را بشکند و نگذارد در حریم عفاف، پاکی و نجابت او نامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد. لذا چادر مشکی به‌منزله حرمت و احترام است. مرز ادب، کرامت، حیا و عفت است. مرز آداب است و نشان می‌دهد که در این محدوده باید حریم را نگاه داشت و به صاحب حرم با دیده احترام و ادب نگریست.